کد خبر: ۲۶۶۲۱۶
تاریخ انتشار: ۰۴ مرداد ۱۳۹۵ - ۱۹:۲۶ 25 July 2016
                       










 


مقدمه:«وهابیت درقامت قدرت سیاسی»
                               
 سلفی گری به عنوان یک جریان «هویت خواه» در جهان اسلام ریشه در تحولات سیاسی تاریخ اسلام دارد ،زمانیکه مسلمانان دردوبعدفکری وسیاسی-نظامی مورد هجمه اقوام قدرتمندغیر مسلمان قرار گرفته بود .
 این جریان با شعار بازگشت به فضای صدر اسلام و خلاف همه موانع این بازشگشت قذ علم کرد. ابن تیمیه دمشقی شاید شاخص ترین نظریه پرداز «ندای بازگشت»بعد از پیشوای سلفش امام حنبل بود با این تفاوت که دیدگاه های امام حنبل توسط بخشی از علماء اهل سنت و جماعت پذیرفته شد و امام یکی از فرق چهارگانه ایشان شد .
  اما نظرات و تاویل هایی ابن تیمیه نه تنها مورد پذیرش ایشان قرار نگرفت،بلکه حتی حکم به تکفیر و سپس اعدامش صادر کردند و همین دلیلی قاطع براین حقیقت است که نظریات وی در چهار چوب فکری اسلام نیست.
 واینکه علماءاهل سنت تنها به تکفیر وی بسنده نکرده وتا به مرگ سپردنش از پا ننشستند نشر این اندیشه ها را برای جامعه اسلامی خطرناک می دانستند . پس ازاین واقعه اندیشه های ابن تیمیه به فراموشی سپرده شداما باورهای سلفی همچنان به حیات خود ادامه داد تا قرن ها بعد (قرن 13 ه .ق)بار دیگر این باور های افراطی و خطرناک از آن خاکستر شعله گرفت با این تفاوت که در فضای علمی و حوزوی دمشق ،قاهره و حجازبلکه در بیابان نجد ودر میان جامعه ای قبیله ای که ساخت فکری و اجتماعی اش از پس 12 قرن چندان تغییر نکرده بود واین در شرایطی بود که هجوم ویرانگر غرب سرمایه دار در سرزمین های مسلمانان (که در رکود و تفرقه کامل به سر می بردند)شروع شده بود وبا د آئین لیبرالیسم وزیدن گرفته بود .
بدیهی  است بازگرداندن عزت و شوکت مسلمانان به دوران طلایی صدر اسلام و خاطرات شیرین آن جذابیت هویت خواهی و مجد طلبی نوین را دو چندان کرد ،به خصوص که شبه جزیره عربستان با ر دگر سردمدار این خیزش شده بود .
 اما همانگونه که مشهود بود جامعه علمی و حوزه های دینی اهل سنت از شدت ترسی که طرح مجدد باور های افراطی ابن تیمیه دمشقی داشت به مقابله با آن پرداخت و محمدبن عبدالوهاب عالم کم سوادی  که جسورانه و مجدانه برای نشر مجدد این باور ها می کوشید را از خود راند به گونه ای که پدر و برادر وی را بر آن داشت که رسانه هایی در رد نظرات وی بنویسند و خطر آن را گوشزد کنند .
اما حمایت خاندان نه چندان معروف و کم اهمیت آل سعود در صحرای نجد ،برای ابن عبد الوهاب فرصتی ایجاد کرد تا مجالی برای نشر پیدا کند و متقابلا فرصتی ایجاد کردتا در سایه این شور و حرارت جنگجویان با نام« جهاد مقدس برای احیاء توحید و مجد اسلام »به اهداف قدرت طلبانه و توسعه گرانه خود در سرزمین های اسلامی دست یابند .
هنوز چند سالی از انتقال قدرت و حاکمیت عربستان از حجاز به صحرای نجد نگذ شته بود که مسلمانان همجوار این خطر جدید را در قالب کشتارها و ویرانی سرزمین های آباد همجوار حس کردند وناچار برای مقابله با این موج شوم تفرقه دست به سلاخ شدند. نکته قابل تامل دراین جریان انحراف جهاد مقدس از کافر حربی به روی مسلمانان  از همه فرق غیر وهابی بود ازین منظر قتل عام مسلمانان ودر همان حال  همراهی و همکاری با استعمار گران برای حذف امپراطوری عثمانی وسپردن سرنوشت مسلمانان به دست سلطه گران حریص و بی رحم غربی دستاورد و نتیجه آن شد.
 تشکیل جامعه ملل پس از جنگ بین المللی اول و سپس اقتدار این نهاد از پس جنگ دوم جهانی و طرح مرز های مشخص کشور های عصر و البته مخالفت قدرت های استعماری با توسعه طلبی و دست اندازی آل سعود به غنایمی که از مرده ریگ عثمانی به چنگ آورده بودند  جبرا وهابیت سیاسی و نظامی را در مرز های کشور جدید با نام عربستان سعودی متوقف ساخت ودر سایه سار حمایت انگلیس و کمک های مالی و تسلیحاتی آن در جامعه جهانی حضور پیدا کرد.
 کمی بعد با پیدا شدن ذخایر عظیم نفتی در زیر ریگزار های آن و انبوه دلار های باد آورده نفتی بتدریج جنگجویان وهابی را بخود مشغول کرد بگونه ای  که تا پیروزی انقلاب اسلامی در ایران کام گیری از مظاهر و لذاتی که تمدن جدید غرب ایجاد کرده بود می رفت تا پوسته ای بی هویت از اسلام و مسلمانی آنهم در سایه مقام ارجمندخادم الحرمین را برای ایشان رقم بزنداما گویا طوفانی درراه بود،انقلاب اسلامی وروابط خصمانه سعودی علیه آن.
  1-مرحله اول «از پیروزی انقلاب اسلامی تا پایان جنگ تحمیلی»   پیروزی انقلاب اسلامی در ایران و تلاش های بی بدیل و موثر ایرانیان در بیداری مسلمانان در مواجهه با صهیونیسم و نظام سلطه جهانی حکام و مفتی های وهابی را غافلگیر کرد و آل سعود را بر آن داشت که غرب را متقاعد کند تا اولا مقام و موقعیت پیشین ایران در ژانداری منطقه به وی واگذارکند و همزمان دست ایشان را برای سامان دهی تبلیغی مسلمانان جهان با هدف جهت دهی به بیداری اسلامی در راستای منافع غرب و تقابل با انقلاب اسلامی رابه وی واگذار کند.
 غرب که از حرکت ایرانیان به وحشت افتاده بود این پیشنهاد را پذیرفت زیرا  نه تنها از این طریق متقبل هزینه ای نمی شد بلکه ارزآن سود فراوان می برد . از این زمان و بتدریج آل سعود درمقام رهبری جهان اسلام (اهل سنت)ظاهر شد عربستان با پذیرش این نقش جدید عملا همانگونه که در جنگ جهانی اول با فرو پاشی امپراطوی عثمانی خیانت بزرگی به مسلمانان کرده بود .
این بار نیز خدمت در خوری به غرب سرمایه داری نمود.ایجاد یک رشته تشکیلات عریض و عظیم تبلیغی در کشور های  اسلامی و حتی غیر مسلمان وزیر چتر حمایت گرفتن مساجد و مراکز فرهنگی و ساخت بسیاری ازاین مراکز با صرف هزینه  های عظیم فرصتی برای پراکنده کردن اندیشه های وهابی و پراکندن کینه آشکار از مسلمانان غیر وهابی بخصوص شیعیان و علویان بخش نرم علیه انقلاب اسلامی و جبهه مقاومت مورد حمایت ایران بخصوص در لبنان بودو حمایت گسترده مالی نظامی  واطلاعاتی از حزب بعث متجاوز به ایران و تشکیل یک جبهه سیاسی و نظامی علیه مقاومت  بخش هجمه سخت افزاری این سیاست بود.
مجوعه این طرحها و برنامه های عملیاتی آل سعود هم موجودیت رزیم صهیونیستی وهم منافع غرب را تضمین کرد. با کشتار بیرحمانه  حجاج ایرانی در سال 66 که با هتک حرمت مقدسات اسلامی همراه بود توسط آل سعود عملا بستر بیداری اسلامی شد و ادامه کار سخت  گردید .
در چنین شرایطی ورود غرب به صحنه نبرد و همراهی سعودی ها و متحدین ایشان ادامه جنگ را برای ایران غیر ممکن ساخت و بناچار قطعنامه شورای امنیت را پذیرفت و مشغول بازسازی ویرانی های جنگ شد اما فشار های آل سعود از طریق تاثیر گذاری برقیمت نفت تداوم یافت .
2-مرحله دوم «از پایان جنگ تحمیلی تا پیروزی حزب الله در جنگ 33 روزه آل سعود تصور می کردند ایران سالها درگیر ویرانی جنگ خواهد شد و عملا به موقعیت پس از پیروزی انقلاب بر نخواهد گشت بنابراین سرگرم تثبیت موقعیت جدید خود شد اما اکنون صدام و حزب بعث در شرایطی قرار داشت که به چشم یک رقیب قدرتمند منطقه ای ظاهر شده بود زیرا حکومت بعث به فاصله اندکی توانسته بود ارتش خود را قدرتمند تر از شروع جنگ بگرداند بعلاوه اکنون به لطف اعراب و حمایت غرب به انواع سلاح های متعارف و کشتار جمعی (بجز سلاح هسته ای )مجهز شده بود و از همه مهمتر چشم به ذخایر نفتی کویت دوخته وادعا هایی در مالکیت این منابع مطرح کرده بود
بنابراین سعودی ها آسوده خاطر از تهدید ایران و مغرور از توان ،موقعیت ،نفوذ و حمایت غرب هر آنچه در توان داشت برای حذف این رقیب بکار بست و آمریکا و متحدانش ترغیب به مداخله نظامی نمود بهانه لازم هم ایجاد شده بود زیرا صدام کویت رابه خاک خویش ملحق کرده بود.
بی طرفی ایران در این جنگ و سپس پیامهای آشتی دولت های پس از جنگ از سوی دیگر عربستان را به این نتیجه رساند که سیاست های انقلابی گری را کنار گذاشته آماده پذیرش سیادت سعودی بر جهان اسلام و منطقه است بدیهی است حضور پررنگ سعودی  ومتحدین وی در اجلاس سازمان کنفرانس اسلامی و برقراری مجدد رابطه و حضور حجاج ایرانی در مناسک حج درین راستا قابل تغییر است بعبارت بهترنوعی رضایت خاطر از موقعیت استراتژیک عربستان تلقی گردید.
 اما اندک زمانی از این خوش خیالی سعودی ها نگذشته بود که ایران تحت " رهبری جدید " کم کم بخشی از توانایی های خویش را رو کرد. موفقیت های عظیم ایران درحل بسیاری از بحرانهای سیاسی، بازسازی ویرانی های جنگ تحمیلی، بازسازی ارتش و سپاه و ساماندهی به ارتش مردمی و پیشرفت های عظیم در صنایع دفاعی بخصوص موشکی و دستاوردهای غرور آفرین در حوزه چرخه سوخت هسته ای آن هم بدون یاری گرفتن از دولت های خارجی در سایه تحریم و فشار غرب همه را غافلگیر کرد.
 آل سعود ( حسود و کینه توز) اکنون ایران را کشوری می دید که نه تنها از اهداف و آرمانهای انقلاب اولیه انقلاب دست بر نداشته  بلکه محور مقاومتی را به وجود آورده که نوک پیکان آن در لبنان رژیم صهیونیستی ( با قدرت افسانه ای اش) را در نبرد 33 روزه به شکست کشانده و درحال تبدیل شدن به یک بازیگر فعال در سیاست لبنان و بازیگر بزرگ منطقه ای است.
3- از پیروزی مقاومت در جنگ 33 روزه تا مرگ ملک عبدلله از این زمان به بعد آل سعود و متحدینش به تکاپو افتادند که در این مسیر مانع تراشی جدی به وجود آورند، همزمان هم رژیم صهیونیستی و متحدین غربی اش هم بر تحرکات خود افزودند، شاید اکنون بیش از هر زمانی جای خالی صدام را حس می کردند و بر حماقت سیاسی خود در حذف وی حسرت می خوردند به خصوص که در سایه درایت رهبران و حضور به موقع متحدین ایران در عراق پس از صدام ( مجلس اعلاء و سپاه بدر) عملا طرح های غرب در ایجاد خاورمیانه بزرگ تحت سلطه خود بر باد رفته بود و نبرد خونین عراقی ها به خصوص شیعیان این کشور علیه اشتغال گران عملا هیچ چاره ای جز خروج آمریکا و متحدین غربی وی و واگذاری امور به عراقی ها باقی نگذاشته بود. عراقی ها در سایه بیداری اسلامی علاوه بر ایجاد ارتش ملی وارد مرحله دولت سازی شده بودند.
این با استراتژی غرب از حمله خونین به عراق و اهداف و نقشه های ایشان بسیار فاصله داشت اما بایستی هرچه زود تر از باتلاق عراق فرار می کردند در همین زمان بازیگران جدیدی وارد عراق شدند و این کشور را در ورطه جنگ های فرقه ای گرفتار ساختند. این نقشه جدید عربستان در عراق بود و از دو حال خارج نبود:
 1-یا صحنه سیاسی و نظامی عراق به نفع اعداف آل سعود تغییر می کرد. 2-  یا عراقی ها آنچنان شرایطی پیدا می کردند که قدرت را به نیروهای سکولار طرفدار غرب واگذار می کردند و در هر دو صورت حداقل نفوذ ایران و محور مقاومت دچار ضعف می شد.
ورود تروریست های نام آور سعودی به عراق و انبوهی از انواع سلاح های مدرن و دستگاه ها و مواد انفجاری خطرناک و پولهای فراوانی که به آنجا سرازیر شد عراق را دو چندان ویران کرد و شیعه و سنی را قلع  قمع نمود. پیروزی حزب الله در جنگ 33 روزه و آوازه و افتخار آفرینی مقاومت تخت حمایت ایران سبب شد که غرب با حمایت و مشارکت مستقیم عربستان " استراتژی شکستن پرو بال " جمهوری اسلامی را کلید بزند.
 لذا در کنار فشار گسترده غرب علیه ایران و به بهانه هسته ای و بردن پرونده به شورای امنیت و بتدریج اعمال بی سابقه ترین تحریمها علیه جمهوری اسلامی با هدف " انفجار از درون" و مشغول کردن رهبران جمهوری اسلامی به بحرانهای داخلی و در همان حال ایجاد یک ائتلاف منظقه ای با محوریت رژیم صهیونیستی و آل سعود عملا رقم خورد.
 وارد کردن سیاست جنگ داخلی و نبرد مسلحانه علیه متحدین ایران در لبنان و سوریه بخشی از نقشه بود که اگر چه در لبنان با اقبال جدی مواجه شد اما در سوریه به بار نشست و اکنون با هزینه های بسیار ادامه دارد و از دو سال قبل به عراق هم کشیده شد. هم آل سعود و هم غرب انتظار نداشتند که این ماجرا تا این حد به درازا بکشد و از طرفی هم فکر نمی کردند توان مقاومت تا این حد  باشد اما نتیجه این سیاست هرچه بود چیزی جز افزایش اقتدار و نفوذ و اعتبار برای ایران و صلابت و پختگی برای محور مقاومت به ارمغان نیاورد.
 اکنون عراق که دو سال پیش و در پی هجوم تروریست های جمع آوری شده از حدود هشتاد کشور ( تحت نام داعش) موجودیت و هستی خود را مدیون ایران می داند هرچه بیشتر به ایران نزدیک شده و از عربستان و ترکیه فاصله گرفته است و عملیات های نظامی در عراق و سوریه به حضور مستشاران ایرانی طرح ریزی و مدیریت می شود بخش قابل ملاحظه ای از سلاح های این نبردها از سوی ایران تامین می شود.
از همه مهمتر اعتماد مردمان این کشورها به ایرانیان بیش از هر کشور و ملت دیگری است، و اوضاع پیچیده سیاسی لبنان بر پاشنه ای نمی چرخد که سعودی ها در ذهن داشتند.
از همه مهمتر بسیاری از ملتها و مردمان جهان اکنون کم و بیش به ماهیت این نقشه های اهریمنی پی برده اند. و بخصوص ملتهای اروپا نیک دریافته اند که هجوم گسترده پناه جویان آسیایی و افریقایی به اروپا که قربانی طرحها و نقشه هایی شده اند که حداقل دست سیاستمداران غربی و متحدین عربی و ترک آنها بسیار مشهود است، به علاوه کشتارهای فجیح و گردن زدن ها و برده گیری زنان و کودکان و بمب گذاری های مساجد، بازارها و غیره همه ریشه در یک ایدئولوژی تکفیری دارد که آل سعود منشاء و مبلغ و مبلغ هستند.
روی هم رفته فضای ایجاد شده نه تنها بردی برای ایشان باقی نگذاشت و نوک پیکان انتقادها را متوجه ایشان کرد به خصوص که طی دهه های گذشته سعی بر این بود که حداقل انتقادها از حاکمیت قرون وسطایی ایشان و به خصوص سیاستهای حقوق بشری و جایگاه اجتماعی زنان در عربستان هم صورت نگیرد و در این راه سخاوتمندانه هزینه های بسیار نموده بودند.
سخن آخر اینکه ؛
 با مرگ عبدلله و روی کار آمدن سیاستمداران جدید در عربستان،
خصومت آل سعود از فاز سیاسی به روند نظامی کشیده شده است و این خصومت فقط با وقوع یکی از گزینه ها ی زیر پایان می گیرد؛ الف) دست کشیدن ایران از همه آرمانهای انقلاب و عدم حمایت از محور مقاومت ولا جرم به مسلخ فرستادن ایشان در پای آل سعود و اربابان ایشان. ب) وقوع جنگ تحمیلی با حمایت متحدین غربی و منطقه ای   و گروه های معارفی جمهوری اسلامی در داخل و خارج. د) جنگ قدرت در عربستان و مالیده شدن دماغ مغرور ایشان به خاک عبرت تاریخ.
از میان این سه گزینه، گزینه اول غیر ممکن و محال به نظر می رسد و هیچ وجه هم منطقی و عقلانی نیست، زیرا عملا فرقی میان رها کردن متحدین و نابودی توام با ذلت نیست و قطعا دشمنان ایران را تا نابودی کامل رها نخواهد کرد. اما حمله نظامی یا وادار کردن ایران به رویارویی نظامی مستقیم فقط در صورتی امکان خواهد یافت که ائتلافی جهانی یا حداقل ناتو در آن مشارکت نمایند، و فشارهای خارجی جامعه ایران را از درون چند پاره کرده باشد. به علاوه سازمان های تروریستی در داخل و نواحی مرزی فعال شده باشند و ... آنچه که در حال وقوع است نشان می دهد که کلید اجرای این نقشه زده شده است، زیرا که متحرکات گروه های معارفی  در مرزهای غربی و شرقی در سایه حمایت گسترده مالی وتسلیحاتی و اطلاعاتی عربستان اینرا نشان می دهد بحصوص حضور و حمایت رسمی آل سعود از گروهک منافقین و اجازه تاسیس دفتر و پایگاه در خاک عربستان کالا محسوس است.
 تصور بر این است که آل سعود منتظر سرکوب گروه های تروریستی در عراق و سوریه نخواهد ماند زیرا در این صورت از یک قدرت موثر و زخمدار از جمهوری اسلامی محروم خواهد ماند، و در بدبینانه ترین حالت کودتای نا فرجام ترکیه و سپس عملیات ضد کودتای حزب حاکم در حذف همه رقبایی که هم در ارتش و هم عرصه حکومت و دستگاه  قضا و حتی قدرت احزاب سیاسی که می توانست مانع از همراهی و همگامی متحد استراتژیک ناتو و ارتجاع منطقه در جنگ احتمالی آینده علیه ایران شود، بخش دیگر این پازل را می تواند تشکیل دهد.
  سرانجام گزینه آخر یعنی جنگ قدرت در عربستان امر غیر ممکنی نیست، شواهد امر نشان می دهد که شاید یکی از اصلی ترین عوامل استراتژی جنگ مستقیم با ایران ریشه در نگرانی از وقوع این جنگ قدرت متحمل باشد، کنار گذاشتن سیاست سنتی تقسیم قدرت میان سویری ها و شمری ها، ترمیم پیوسته دولت و وزراء، و از مهمتر وجود دو رقیب قدرتمند مقام پادشاهی یعمی محمد بن نایف ولیعهد، و محمد بن سلمان جانشین ولیعهد و وزیر دفاع و درز اخباری از تصمیم شاه سعودی در انتقال قدرت به فرزندش و حذف ولیعهد که شدیدا مورد حمایت آمریکا و غرب است وقوع این گزینه را متحمل کرده است، به خصوص که محمد بن سلمان هم در مقام فرمانده قوای مسلح و هم همه کاره ی حکومت در دوران پدرش مزه قدرت را چشیده و ممکن نیست کوتاه بیاید، اما آیا محمد بن نایف ولیعهد حاضر خواهد شد علیرغم شاه شدن این رقیب معارض و نقش حاشیه ای خود را بپذیرد، اگر چه این گزینه از گزینه های دیگر احتمال بیشتر دارد اما در هر صورت بنظر می رسد بیابان    آبستن توفان باشد، توفانی که یا مستقیم سودای تاختن به دماوند در سر می پروراند، یا ترس از این سودا به هوا برخواهد خواست اما بیابان نجد آیا هماورد دماوند هست..؟
 ایران اسلامی هیچگاه در اندیشه درگیری با اعراب و مسلمانان نبوده و نیست، زیرا هم از نظر اخلاقی وهم ایدئولوژی پیوسته با مسلمانان این درگیری را جایز نمی داند، واز سوی دیگر تمام برنامه ریزی های ایران معطوف به تقابل با آمریکا و اسرائیل بوده و هست، لذا عربستان را هماورد خویش نمی داند و از طرفی نمیخواهد که جهان اسلام را حساس و یا درگیر کند بصیرت و عقلانیت می گوید دشمن دیگری اما آیا به همان میزان که ایران نگران جهان اسلام و درگیر شدن به یک جنگ داخلی است، آل سعود هم هست! البته خیر.. بلکه ب شدت در تلاش است مسلمانان را بسمت تقابل با ایران سوق دهد، 
 بصیرت می گوید که : غرب در صورت توفیق ورشکست یا تضعیف ایران و انقلاب تحت هیچ شرایطی موجودیت آل سعود را تحمل نخواهد کرد و سرانجام سودایی جز حذف اسلام نخواهد داشت، حوادث چند ماه آینده اهداف و مسیر تحولات را مشخص خواهد کرد. م. حدادیان کارشناس ارشد تاریخ           
اشتراک گذاری
نظر شما
نام:
ایمیل:
* نظر:
* :
آخرین اخبار