کد خبر: ۲۹۸۶۱۳
تاریخ انتشار: ۲۹ شهريور ۱۳۹۵ - ۱۳:۲۱ 19 September 2016





قُلْ مَنْ حَرَّمَ زِينَةَ اللّهِ الَّتِي أَخْرَجَ لِعِبادِهِ وَ الطَّيِّباتِ مِنَ الرِّزْقِاز نظر اسلام  هم پول  بد داریم و هم پول و مادیات  خوب مادیات  بد و پول بد آن پولی است. که هدف قرار گیرد. و برای رسیدن به آن از هر وسیله و ابزاری حتی حرام استفاده شود. و مادیات  خوب آن مادیاتی است که از راه حلال استفاده شود و هدف نباشد. بلکه پول و ثروت وسیله برای رسیدن به آخرت باشد "الدنیا مزرعه الاخره اسلام" دنيازدگى و دل بستگى به دنيا و استفاده از حرام و گناه برای رسیدن به پول و ثروت را مذموم شمرده و در هيچ كجاى اسلام، مسلمانان به استفاده نکردن از پول و ثروت توصیه نکرده است.
علی "ع": می فرماید: محققاً دنيا سراى راستى است براى كسى كه با آن راست بگويد، و سراى ايمنى (از عذاب الهى) است براى كسى كه آن را درست فهم كند، و سراى توان گرى است براى كسى كه از آن توشه بردارد و، و جاى بازرگانى دوستان خدا است. كه در آن، رحمت و فضل الهى را به دست آورده و سودشان بهشت خواهد بود... ما اگر بخواهيم به لذت ها و نعمت ها و بهشت آخرت برسيم راهى جز زندگى در اين دنيا و استفاده از آن نداريم. ما براى خريدن بهشت، سرمايه‌اى جز اين دنيا نداريم. اگر بخواهيم در آخرت، محصول سعادت و نيل به لذت ها و نعمت هاى بهشت را درو كنيم، كشتزارى كه بايد در آن بذر بكاريم همين دنيا است. اگر زمين دنيا نباشد؛ ما مزرعه ديگرى نداريم. تا بخواهيم با كشت و زرع در آن، نعيم الهى را در آخرت درو كنيم. 
2- "قُلْ مَنْ حَرَّمَ زِينَةَ اللّهِ الَّتِي أَخْرَجَ لِعِبادِهِ وَ الطَّيِّباتِ مِنَ الرِّزْقِچه" کسی زینت هایی که خدا برای بندگانش خلق کرده و رزق پاک و گوارا را حرام کرده است؟ ما حقيقت دنيا و مادیات و پول و ثروت  را آن‌گونه كه هست بشناسيم. دنيا وسيله كسب آخرت است. دنيا محلى است كه ما بايد با تجارت در آن، زاد و توشه براى آخرت فراهم كنيم. اشتباه ما اين است كه گاهى مى‌پنداريم ما براى همين دنيا خلق شده‌ايم و قرار است كه براى هميشه در آن باقى بمانيم. اشتباه ما در اين است كه تصور مى‌كنيم دنيا آخرين مقصد و اقامتگاه ابدى ما است. اشتباه ما در نگاه استقلالى، به جاى نگاه ابزارى، به دنيا است. نگاه استقلالى به دنيا اين است كه فکر کنیم ما برای دنیا و مادیات و پول و ثروت خلق شدیم .  
در حالی که اینگونه نیست و پول و ثروت ابزار برای رفتن به جهان دیگری است. دنيا وسيله‌اى است كه خداى متعال در اختيار ما قرار داده تا با استفاده از آن، شايستگى دريافت هر چه بيشتر رحمت ها و نعمت هاى الهى را پيدا كنيم و به مقصد برسيم. اين همان دنياى ابزارى است. اما اگر ما تمام توجهمان معطوف به خود دنيا و لذت هاى آن شد و اصلاً فراموش كرديم كه آخرتى هم در كار است، اين جا است كه دنيا مايه فريب و «متاع الغرور» است. 
چنين دنيايى است كه مذموم است؛ دنيايى كه به جاى تسريع در رساندن ما به هدف، مانع رسيدنمان به هدف مى‌گردد.پول و ثروت می تواند انسان را سعادتمند کند و یا برعکس بدبخت کند. پیامبرانی بوده اند که پادشاه هم بوده اند مانند یوسف "ع" و سلیمان و داود  و ثروت زیادی داشته اند. و البته در پیشگاه الهی هم محترم و با ارزش بوده اند. 
همچنین علمائی بوده اند که ثروت زیاد داشته اند مانند محمدباقر شفتی در اصفهان که گاهی حاکم اصفهان از او پول قرض می نمود. و همین عالم مقام والایی داشته؛ و از اولیا خدا بوده است. ولی همین پیامبران پولدار یا علما پولدار  به پول و مادیات وابسته نبودند و از ثروت خود در راه اخرت صرف  می کردند.
پیامبر اسلام هرچه پول داشت صدقه می داد. حضرت زهرا هرچه اجاره فدک به او می دادند صدقه می داد. حضرت علی ع پاههای زیادی و نخلستان های زیادی احیا و بعد وقف کرد. 
آدم زرنگ از نظر اسلام آدمی است که هرچه مادیات دارد صرف اخرت می کند. و اندکی صرف خود می کند. ولی در نزد بعضی ها آدم زرنگ یعنی کسی که در مدت کوتاهی ثروت مند شود حتی اگر از راه قاچاق یا رباخواری یا کلاهبرداری باشد.
3- اَلَّذِینَ یَكْنِزُونَ اَلذَّهَبَ وَ اَلْفِضَّةَ وَ لا یُنْفِقُونَها فِی سَبِیلِ اَللّهِ فَبَشِّرْهُمْ بِعَذابٍ أَلِیمٍ. . . » در اسلام مال و ثروت هیچ وقت تحقیر نشده است، نه تولیدش، نه مبادله اش، نه مصرف كردنش؛ بلكه همه اینها تأكید و توصیه شده است و برای آنها شرایط و موازین مقرر شده است و هرگز ثروت از نظر اسلام دور افكندنی نیست. بلكه دور افكندنش (اسراف، تبذیر، تضییع مال) حرام قطعی است. اشتباه از آنجا ناشی شده كه اسلام با هدف قرار دادن ثروت، با این كه انسان فدای ثروت شود مخالف است و سخت مبارزه كرده است؛ به عبارت دیگر پول پرستی را و اینكه انسان برده پول باشد [محكوم كرده است، ] به عبارت دیگر اینكه انسان پول را به خاطر خود پول و برای ذخیره كردن و اندوختن بخواهد كه «اَلَّذِینَ یَكْنِزُونَ اَلذَّهَبَ وَ اَلْفِضَّةَ وَ لا یُنْفِقُونَها فِی سَبِیلِ اَللّهِ فَبَشِّرْهُمْ بِعَذابٍ أَلِیمٍ. . . » [1] كه نام این حالت حرص و آز است، و یا پول را فقط برای پر كردن شكم و برای عیاشی و بیكاری و ولگردی بخواهد كه نام آن شهوترانی است.
در این حالت پول خواستن توأم است با دنائت و پستی و محو شخصیت انسانی در پول و فقدان هرگونه شخصیت انسانی و شرافت معنوی. نقطه مقابل، این است كه انسان پول را به عنوان یك وسیله برای فعالیت و عمل و تسهیل و تولید بخواهد. در این صورت پول تابع آن هدف كلی است كه انسان پول را برای آن هدف می خواهد.
حدیثی است از رسول اكرم: «نِعْمَ الْمالُ الصّالِحُ لِلرَّجُلِ الصّالِحِ. » مولوی مضمون این حدیث را به نظم آورده می گوید: مال را گر بهر دین باشی حَمولنِعمَ مالٌ صالحٌ خواندش رسول آب در كشتی هلاك كشتی است. و بود در زیر كشتی پشتی است تشبیه ثروت و انسان به دریا و كشتی از آن نظر كه در یك وضع او را غرق می كند و در خود محو می كند و شخصیت او را محو می سازد و در صورت دیگر نه تنها ضربه به شخصیت او نمی زند، وسیله ای منحصر است برای رسیدن به مقصد و تكمیل او شخصیت خود را، فوق العاده تشبیه خوبی است.
مجموعه آثار شهید مطهری ج20، ص: 404آیه كریمه «إِنَّ اَلْإِنْسانَ لَیَطْغی . `أَنْ رَآهُ اِسْتَغْنی » [2]نقش پول را در فاسد كردن شخصیت انسانی بیان می كند؛ همچنین آیه كریمه «وَ لا تُطِعْ كُلَّ حَلاّفٍ مَهِینٍ. `هَمّازٍ مَشّاءٍ بِنَمِیمٍ. `مَنّاعٍ لِلْخَیْرِ مُعْتَدٍ أَثِیمٍ. `عُتُلٍّ بَعْدَ ذلِكَ زَنِیمٍ. `أَنْ كانَ ذا مالٍ وَ بَنِینَ. `إِذا تُتْلی عَلَیْهِ آیاتُنا قالَ أَساطِیرُ اَلْأَوَّلِینَ»  [3] و آیه كریمه «زُیِّنَ لِلنّاسِ حُبُّ اَلشَّهَواتِ مِنَ اَلنِّساءِ وَ اَلْبَنِینَ وَ اَلْقَناطِیرِ اَلْمُقَنْطَرَةِ مِنَ اَلذَّهَبِ وَ اَلْفِضَّةِ وَ اَلْخَیْلِ اَلْمُسَوَّمَةِ»  
[4] همان طور كه هدف دورانداختن و ترك گفتن عملی زن و فرزند نیست، هدف دور افكندن پول و ثروت هم نیست. اسلام كه پول پرستی را محكوم كرده است پول و ثروت را محكوم نكرده است، زیرا: الف- تولید ثروت (كشاورزی، دامداری، صنعت و غیره) توصیه شده است.
ب- مبادله ثروت یعنی تجارت و داد و ستد توصیه شده است.
ج- مصرف رساندن از نظر شخصی در حدود احتیاجات فردی خالی از هر نوع تجمل و اسراف كه مفسد انسان است توصیه شده است. 
د- تبذیر و اسراف و تضییع آن ممنوع است.
هـ- مقررات سخت قضایی و جزایی در مورد حیف و میل ها و سرقتها و خیانتها وضع شده است. 
و - دفاع از مال در حكم جهاد و كشته ی در این راه «شهید» تلقی شده است: «اَلْمَقْتولُ دُونَ اَهْلِهِ وَ مالِهِ. . . »
ز- برای مال بر انسان حقوقی قائل شده است.
ح- خود ثروت در كمال صراحت در قرآن كریم به عنوان «خیر» نامیده شده است: كُتِبَ عَلَیْكُمْ إِذا حَضَرَ أَحَدَكُمُ اَلْمَوْتُ إِنْ تَرَكَ خَیْراً اَلْوَصِیَّةُ لِلْوالِدَیْنِ وَ اَلْأَقْرَبِینَ [5]
[1] توبه/34[2] علق/6 و 7[3] قلم/10- 15[4] آل عمران/14[5] بقره/180 نقل کرده اند بهلول چوبى را بلند کرده بود و بر قبرها مى زد. گفتند: چرا چنین مى کنى ؟ بهلول گفت : صاحب این قبر دروغگوست ، چون تا وقتى در دنیا بود دایم مى گفت : باغ من ، خانه من ، مرکب من و... ولى حالا همه را گذاشته و رفته است و اکنون هیچ یک از آن ها، مال او نیست که اگر مال او بود حتما با خود برده بود در کانادا پیرمردی را به خاطر دزدیدن نان به دادگاه احضار کردند.
پیرمرد به اشتباهش اعتراف کرد ولی کار خودش را اینگونه توجیه کرد: خیلی گرسنه بودم و نزدیک بود بمیرم، قاضی گفت: تو خودت می دانی که دزد هستی و من ده دلار تو را جریمه می کنم و میدانم که توانایی پرداخت آنرا نداری به همین خاطر من جای تو جریمه را پرداخت میکنم، درآن لحظه همه سکوت کرده بودند و دیدند که قاضی ده دلار از جیب خود درآورد و درخواست کرد به خزانه بابت حکم پیرمرد پرداخت شود سپس ایستاد و به حاضرین در جلسه گفت: همه شما محکوم هستید و باید هرکدام ده دلار: جریمه پرداخت کنید چون شما در شهری زندگی می کنید؛ که فقیری مجبور می شود تکه ای نان دزدی کند؛ درآن جلسه دادگاه ۴٨٠ دلار جمع شد و قاضی آن را به پیرمرد بخشید. 
مرحوم شیخ شعراوی می گوید: اگر در شهر مسلمانان فقیری دیدی، بدان که ثروتمندان آن شهرمال او را می دزدند!!! از نظر اسلام  مادیات تجارتخانه اولیا خداست و بوسیله مادیات می توان به آخرت رسید .
محققاً دنيا سراى راستى است براى كسى كه با آن راست بگويد، و سراى ايمنى (از عذاب الهى) است براى كسى كه آن را درست فهم كند، و سراى توان گرى است براى كسى كه از آن توشه بردارد و سراى پند است براى كسى كه از آن پند گيرد. جاى عبادت و بندگى دوستان خدا، و جاى نمازگزاردن فرشتگان خدا، و جاى فرود آمدن وحى خدا، و جاى بازرگانى دوستان خدا است كه در آن، رحمت و فضل الهى را به دست آورده و سودشان بهشت خواهد بود. پس كيست كه دنيا را نكوهش مى‌كند؟ در حالى كه دنيا مردم را به دورى خود آگاه ساخت و به جدايى خويش ندا در داد و خبر فناپذيرى و مرگ خود و اهلش را به آنان داد...اگر دنيا نبود مؤمنان از كجا و با چه عملى به بهشت مى‌رفتند؟ دنيا جايى است كه فرشتگان خدا در آن به عبادت مى‌پردازند. دنيا تجارت خانه اولياى خدا است كه در آن تكامل مى‌يابند و بهشت را براى خود مى‌خرند. آيا دنيايى كه اين ويژگى ها را دارد قابل مذمت است؟! حضرت در جايى ديگر در مورد نحوه معامله و برخورد با دنيا كلامى دارند كه در عين كوتاهى، بسيار پر معنا و روشن گر است.
2- كسى كه (به ديده عبرت) به  دنیا  نگريست دنيا او را آگاه كرداميرالمؤمنين(عليه السلام) بيانات بسيار زياد و عجيبى در مذمت دنيا دارند. در نهج البلاغه آن قدر در مورد مذمت دنيا سخن گفته شده كه اگر كسى بگويد اصلاً نهج البلاغه كتاب مذمت دنيا است، چندان حرف غريبى نگفته است. گاهى در خطبه‌اى چند صفحه اى، از اول تا آخر در نكوهش و مذمت دنيا سخن گفته شده است. 
شايد كمتر خطبه‌اى را بتوان يافت كه اميرالمؤمنين(عليه السلام) درباره مذمت دنيا چيزى در آن نفرموده باشند: فَلْتَكُنِ الدُّنيا فى اَعْيُنِكُمْ اَصْغَرَ مِنْ حُثالَةِ الْقَرَظِ و قُراضَةِ الْجَلَمِ؛1 پس بايد دنيا در نظر شما كوچك‌تر باشد از تفاله برگ درخت سَلْم و از خرده ريزه‌اى كه هنگام چيدن پشم گوسفند بر زمين مى‌افتد. 
در جايى ديگر مى‌فرمايند: اَرَضيتُمْ بِالْحياةِ الدُّنْيا مِنَ الْأخِرَةِ عِوَضاً؛2 آيا در عوض زندگانى آخرت به زندگى دنيا راضى شده ايد؟ هم چنين مى‌فرمايند: عِبادَ اللّهِ اوُصيكُمْ بِالرَّفْضِ لِهذِهِ الدُّنْيا التّارِكَةِ لَكُمْ؛3 بندگان خدا شما را سفارش مى‌كنم به ترك اين دنيايى كه شما را رها مى‌كند. در ادامه همين خطبه اين گونه فرموده‌اند: اَ وَ لَسْتُمْ تَرَوْنَ اَهْلَ الدُّنْيا يُمْسُونَ و يُصْبِحونَ على اَحْوال شَتّى فَمَيِّتٌ يُبْكى وَ آخَرُ يُعَزّى وَ صَريعٌ مُبْتَلى وَ عائِدٌ يَعودُ وَ آخَرُ بِنَفْسِهِ يَجودُ و طالِبٌ لِلدُّنْيا وَ الْمَوْتُ يَطْلُبُهُ وَ غافِلٌ وَ لَيْسَ بِمَغْفول عَنْهُ؛4 آيا اهل دنيا را نمى‌بينيد كه در حالات گوناگون روز را شب و شب را صبح مى‌كنند؟ پس يكى مرده است كه بر او مى‌گريند، و ديگرى را تسليت مى‌دهند، و ديگرى بيمارى است كه گرفتار بر زمين افتاده، و ديگرى به عيادت بيمار مى‌رود، و ديگرى در حال جان دادن است، و يكى خواهان دنيا است و مرگ در پى او است، و ديگرى غافل و بى خبر است در حالى كه خدا از او غافل نيست.شايد يكى از عجيب ترين كلمات اميرالمؤمنين(عليه السلام) در مذمت دنيا، اين جمله باشد كه 1. نهج البلاغه، ترجمه و شرح فيض الاسلام، خطبه 32.2. همان، خطبه 34.3. همان، خطبه 98.4. همان.﴿ صفحه 179﴾مى فرمايند: وَ اللّهِ لَدُنْياكُمْ هذِهِ اَهْوَنُ فى عَيْنى مِنْ عِراقِ خِنْزير فى يَدِ مَجْذوم؛ 1 به خدا سوگند اين دنياى شما در چشم من خوارتر و پست‌تر است از استخوان خوكى كه در دست انسانى مبتلا به جذام باشد! حتى مردار حيوان هاى حلال گوشت هم قابل تحمل نيست، چه رسد به خوك كه حرام گوشت است و زنده آن هم نفرت انگيز است. از آن سو نيز انسانى كه مبتلا به مرض جذام مى‌شود چهره‌اش به حدى كريه و زشت و وحشتناك مى‌شود كه انسان هيچ مايل نيست به صورت و دست هاى او نگاه كند. حال تصور كنيد استخوان خوكى مرده در دست فردى جذامى باشد؛ آيا كوچك ترين رغبتى و سر سوزنى، ميلى در شما نسبت به آن به وجود مى‌آيد؟! اميرالمؤمنين(عليه السلام) مى‌فرمايند بى رغبتى و بى ميلى من نسبت به اين دنيايى كه شما با حرص و ولع تمام براى رسيدن به آن خيز برداشته ايد، از بى رغبتى شما نسبت به استخوان خوك مرده در دست انسان جذامى كمتر است! اين نهايت نفرت و انزجارى است كه مى‌توان نسبت به دنيا ابراز كرد.
تفسير «دنياى مذموم» در كلام اميرالمؤمنين(عليه السلام)اكنون با چنين تعبيرها و سخنانى واقعاً تكليف ما در برابر دنيا چيست و چگونه بايد رفتار كنيم كه رفتار علوى و مورد قبول و رضايت خدا و پيامبر و ائمه(عليهم السلام) باشد؟پاسخ اين مطلب در خود نهج البلاغه و در كلمات خود اميرالمؤمنين(عليه السلام) وجود دارد. اگر آن حضرت در مورد دنيا چنين تعبيراتى دارند، از آن سو نيز مطالب ديگرى در اين باره دارند كه از كنار هم گذاشتن اين دو دسته تعبير، مراد واقعى اميرالمؤمنين(عليه السلام) و نحوه رفتار صحيح در برابر دنيا روشن مى‌شود. در اين جا به برخى از اين شواهد اشاره مى‌كنيم: در نهج البلاغه نقل شده كه مردى در حضور اميرالمؤمنين(عليه السلام) از دنيا بدگويى كرد. البته گويا آن شخص خود اهل دنيا بوده و نزد اميرالمؤمنين(عليه السلام) و كسانى كه در حضور آن حضرت بودند، به بى زارى از دنيا تظاهر مى‌كرده است. صرف نظر از اين مطلب، حضرت در پاسخ او مطالبى را در محاسن و نقاط مثبت دنيا بيان فرموده‌اند كه قابل توجه است: اِنَّ الدُّنْيا دارُ صِدْق لِمَنْ صَدَقَها و دارُ عافِيَة لِمَنْ فَهِمَ عَنْها و دارُ غِنىً لِمَنْ تَزَوَّدَ مِنْها و دارُ مَوْعِظَة لِمَنِ اتَّعَظَ بِها
1. همان، كلمات قصار، كلمه228.﴿ صفحه 180﴾مَسْجِدُ اَحِبّاءِ اللّهِ و مُصَلىّ مَلائكَةِ اللّهِ وَ مَهْبِطُ وَحْىِ اللّهِ و مَتْجَرُ اَوْلياءِ اللّهِ اِكْتَسَبوا فيهَا الرَّحْمَةَ وَ رَبِحوا فيهَا الْجَنَّةَ فَمَنْ ذا يَذُمُّها وَ قَدْ ءاذَنَتْ بِبَينْهِا وَ نادَتْ بِفرِاقِها وَ نَعَتْ نَفْسَها وَ اَهْلَها...؛ 1 محققاً دنيا سراى راستى است براى كسى كه با آن راست بگويد، و سراى ايمنى (از عذاب الهى) است براى كسى كه آن را درست فهم كند، و سراى توان گرى است براى كسى كه از آن توشه بردارد و سراى پند است براى كسى كه از آن پند گيرد. جاى عبادت و بندگى دوستان خدا، و جاى نمازگزاردن فرشتگان خدا، و جاى فرود آمدن وحى خدا، و جاى بازرگانى دوستان خدا است كه در آن، رحمت و فضل الهى را به دست آورده و سودشان بهشت خواهد بود. پس كيست كه دنيا را نكوهش مى‌كند؟ در حالى كه دنيا مردم را به دورى خود آگاه ساخت و به جدايى خويش ندا در داد و خبر فناپذيرى و مرگ خود و اهلش را به آنان داد...اگر دنيا نبود مؤمنان از كجا و با چه عملى به بهشت مى‌رفتند؟ دنيا جايى است كه فرشتگان خدا در آن به عبادت مى‌پردازند. دنيا تجارت خانه اولياى خدا است كه در آن تكامل مى‌يابند و بهشت را براى خود مى‌خرند. آيا دنيايى كه اين ويژگى ها را دارد قابل مذمت است؟! حضرت در جايى ديگر در مورد نحوه معامله و برخورد با دنيا كلامى دارند كه در عين كوتاهى، بسيار پر معنا و روشن گر است. آن حضرت مى‌فرمايند: مَنْ اَبْصَرَ بِها بَصَّرَتْهُ وَ مَنْ اَبْصَرَ اِلَيْها اَعْمَتْهُ؛2 كسى كه (به ديده عبرت) به آن نگريست دنيا او را آگاه كرد، و كسى كه به سوى (زينت هاى آن) خيره شد دنيا او را نابينا گردانيد. اين تعبير حضرت، ناظر به همان تفاوت «نگاه آلى و ابزارى» و «نگاه استقلالى» است كه قبلاً بيان كرديم. اگر با ديده عبرت بين به دنيا نگاه كرديم، دنيا پندها و درس هاى فراوانى به ما خواهد داد، اما اگر در خود آن خيره شديم و غرق در لذت ها و شهوات آن گشتيم ما را كور خواهد كرد. نگاه «ابزارى» و نگاه «استقلالى» به دنياما اگر بخواهيم به لذت ها و نعمت ها و بهشت آخرت برسيم راهى جز زندگى در اين دنيا و استفاده از آن نداريم. درخت بهشت را «لااله الاالله» ما در اين دنيا غرس مى‌كند؛ 
همان‌گونه كه 1. همان، كلمه126.2. همان، خطبه 81.﴿ صفحه 181﴾پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) فرمود: مَنْ قالَ لا اِلهَ اِلاّ اللّهُ غُرِسَتْ لَهُ شَجَرَةٌ فِى الْجَنَّةِ...؛ كسى كه «لااله الاالله» بگويد درختى در بهشت، براى او كاشته مى‌شود. اگر كارهاى خير ما در اين دنيا نباشد نصيبى از نعمت هاى بهشت نخواهيم داشت. ما براى خريدن بهشت، سرمايه‌اى جز اين دنيا نداريم. اگر بخواهيم در آخرت، محصول سعادت و نيل به لذت ها و نعمت هاى بهشت را درو كنيم، كشتزارى كه بايد در آن بذر بكاريم همين دنيا است. اگر زمين دنيا نباشد ما مزرعه ديگرى نداريم تا بخواهيم با كشت و زرع در آن، نعيم الهى را در آخرت درو كنيم. بنابراين مهم اين است كه ما حقيقت دنيا را آن‌گونه كه هست بشناسيم. دنيا وسيله كسب آخرت است. دنيا محلى است كه ما بايد با تجارت در آن، زاد و توشه براى آخرت فراهم كنيم. اشتباه ما اين است كه گاهى مى‌پنداريم ما براى همين دنيا خلق شده‌ايم و قرار است كه براى هميشه در آن باقى بمانيم. اشتباه ما در اين است كه تصور مى‌كنيم دنيا آخرين مقصد و اقامتگاه ابدى ما است. اشتباه ما در نگاه استقلالى، به جاى نگاه ابزارى، به دنيا است. نگاه استقلالى به دنيا اين است كه مثلاً انسان ماشينش را مرتب بشويد و تميز كند و هميشه دستمال به دست ايستاده باشد تا اگر كوچك ترين لكه‌اى روى شيشه يا بدنه آن پيدا شد آن را پاك كند. چنين كسى فراموش كرده كه ماشين را براى چه خريده است. ماشين وسيله و ابزارى است كه ما را به مقصد برساند و با راحتى و سرعتى كه دارد خستگى و زمان سفرهاى داخل و بيرون شهرى ما را كاهش دهد. اگر كسى 24 ساعت و مدام ماشينش را تميز مى‌كند و دستمال مى‌كشد، در اين صورت به جاى اين‌كه ماشين در خدمت او باشد او در خدمت ماشين در آمده است! دنيا نيز همين‌گونه است. دنيا وسيله‌اى است كه خداى متعال در اختيار ما قرار داده تا با استفاده از آن، شايستگى دريافت هر چه بيشتر رحمت ها و نعمت هاى الهى را پيدا كنيم و به مقصد برسيم. اين همان دنياى ابزارى است. اما اگر ما تمام توجهمان معطوف به خود دنيا و لذت هاى آن شد و اصلاً فراموش كرديم كه آخرتى هم در كار است، اين جا است كه دنيا مايه فريب و «متاع الغرور» است. چنين دنيايى است كه مذموم است؛ دنيايى كه به جاى تسريع در رساندن ما به هدف، مانع رسيدنمان به هدف مى‌گردد. باز هم بهترين و گوياترين سخن در 1. بحار الانوار، ج 8، باب 23، روايت 146.﴿ صفحه 182﴾اين باره سخن امير كلام است: وَ اِنَّما الدُّنْيا مُنْتهى بَصَرِ الْاَعْمى لا يُبْصِرُ مِمّا وَراءَها شَيْئاً وَ الْبَصيرُ يَنْفَذُها بَصَرُهُ وَ يَعْلَمُ اَنَّ الدّارَ وَراءَها فَالْبَصيرُ مِنْها شاخِصٌ وَ الْاَعْمى اِلَيْها شاخِصٌ وَ الْبَصيرُ مِنْها مُتَزَوِّدٌ وَ الْاَعْمى لَها مُتَزَوِّدٌ؛ 1 جز اين نيست كه دنيا منتهاى ديد كوردل است، چيزى ماوراى آن را نمى‌بيند، و بينا نگاهش را از آن عبور مى‌دهد و مى‌داند در پى آن، سراى اصلى قرار دارد. پس بينا از آن، نگاه برمى گيرد و كوردل به آن خيره مى‌شود؛ و بينا از آن توشه بر مى‌دارد و كوردل براى آن توشه بر مى‌دارد. دنيا به مثابه عينكى است كه انسان بر چشم مى‌زند. عينك براى آن است كه انسان بهتر ببيند. راه بهتر ديدن با عينك هم آن است كه از پشت شيشه هاى آن به اشيا و دنياى اطرافمان نگاه كنيم. اگر كسى به جاى نگاه از پشت عينك، به خود عينك و شيشه هاى آن خيره شود چه خواهد شد؟ آيا چيزى و كسى و جايى را خواهد ديد؟ هرگز. بنابراين آنچه كه مذمت مى‌شود در واقع، نوع نگاه و نگرش ما به دنيا، و نه خود دنيا است؛ وگرنه دنيا مخلوق خدا است و آنچه در آن است به نيكوترين صورت خلق شده است: الَّذِي أَحْسَنَ كُلَّ شَيْء خَلَقَهُ؛2 همان كسى كه هر چيزى را آفريده، نيكو آفريده است. دنيا به خودى خود بد نيست، آنچه دنيا را بد مى‌كند استفاده ناصحيح ما از آن است. اگر هم در قرآن و روايات و نهج البلاغه در غالب موارد مى‌بينيم از دنيا مذمت شده و بيشتر صحبت از «متاع الغرور» بودن و بى اعتبارى و بازيچه بودن دنيا شده، بدان سبب است كه اكثر انسان ها در غالب موارد نگرششان به دنيا درست نيست و در معرض فريفته شدن به دنيا هستند. از اين رو سعى شده با اين بيان ها هشدار لازم به انسان داده شود. قبلاً نيز گفتيم كه ما چون بيشتر با محسوسات سر و كار داريم و لذت هاى غير حسى را كمتر درك مى‌كنيم، به همين جهت طبيعت ما به گونه‌اى است كه به دنيا و لذت هاى آن گرايش داريم و از آخرت و لذت هاى آن‌كه فعلا براى ما محسوس نيست غفلت مى ورزيم. ما هر طرف كه چشم باز مى‌كنيم ماده و ماديت مى‌بينيم. پس خدا و رهبران دينى بايد سعى كنند كفّه معنويات و آخرت را ترجيح دهند و توجه ما را از دنيا به سمت آخرت بازگردانند. با اين حال براى آن‌كه كسانى دچار سوء برداشت نشوند و نپندارند كه معناى اين قبيل تعاليم آن است كه به كلى از دنيا و لذت ها و نعمت هاى آن چشم
1. نهج البلاغه، ترجمه و شرح فيض الاسلام، خطبه 133.2. سجده (32)، 7.﴿ صفحه 183﴾بپوشند؛ گاهى نيز متذكر لذت هاى دنيا و استفاده از آنها مى‌شوند: قُلْ مَنْ حَرَّمَ زِينَةَ اللّهِ الَّتِي أَخْرَجَ لِعِبادِهِ وَ الطَّيِّباتِ مِنَ الرِّزْقِ؛1 بگو، زيورهايى را كه خدا براى بندگانش پديد آورده و[نيز] روزى هاى پاكيزه را چه كسى حرام گردانيده است؟ يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُلُوا مِنْ طَيِّباتِ ما رَزَقْناكُمْ؛2‌اى كسانى كه ايمان آورده ايد، از نعمت هاى پاكيزه‌اى كه روزى شما كرده ايم، بخوريد. البته درصد اين نوع بيان ها نسبت به بيان هاى نوع اول كمتر است؛ چون انسان معمولاً بدون آن‌كه نياز به ترغيب و تشويق و توصيه باشد، خود به خود و به طور طبيعى به استفاده از نعمت ها و لذت هاى دنيا گرايش دارد. آيا تعاليم دينى، مانع رشد و توسعه اقتصادى است؟!يكى ديگر از سؤالات و احياناً اشكالاتى كه نسبت به تعاليم اسلام درباره برخورد با دنيا مطرح مى‌شود اين است كه اين تعاليم با حركت «رشد و توسعه اقتصادى» منافات دارد. اين مسأله به خصوص در سال هاى اخير، از جانب برخى روشن فكران داخلى به عنوان يك اشكال بر اسلام و تعاليم آن مطرح مى‌شود. اين گونه تبليغ مى‌كنند كه تا مردم ما پاى بند دين و تعاليم دينى باشند كشور ما هم چنان با ركود و عقب ماندگى اقتصادى دست و پنجه نرم خواهد كرد و بيش از پيش از قافله رشد و توسعه عقب خواهد افتاد. دينى كه مرتب به پيروانش تلقين مى‌كند زندگى دنيا گذرا و فانى است، دنيا «متاع الغرور» است، زندگى دنيا بازيچه است و...، چنين دينى ذاتاً با رشد و توسعه اقتصادى سر ناسازگارى دارد. اگر مردمى را آن چنان به دنيا بى رغبت كرديم كه آن را استخوان خوكى در دست يك انسان جذامى ديدند، آيا مى‌توان از اين مردم انتظار داشت كه با كار و توليد بيشتر بر درآمد و ثروت ملى بيفزايند و موجب حركت رشد و توسعه در كشور شوند؟! اگر به پيروان خود توصيه كرديم كه: عِبادَ اللّهِ اوُصيكُمْ بِالرَّفْضِ لِهذِهِ الدُّنْيا التّارِكَةِ لَكُمْ؛3 بندگان خدا شما را سفارش مى‌كنم به ترك اين دنيايى كه شما را رها مى‌كند، آيا مى‌توان متوقع بود كه اين پيروان در عرصه اقتصادى در پى رقابت و مسابقه با ساير ملت ها و كشورها برآيند؟! يكى از مهم ترين عوامل عقب افتادگى كشورهاى
1. اعراف (7)، 32.2. بقره (2)، 172.3. نهج البلاغه، شرح و ترجمه فيض الاسلام، خطبه 98.﴿ صفحه 184﴾ مسلمان، به ويژه كشور ما ريشه در همين نوع تعاليم دارد. از اين رو بايد از ميان «دين» و «رشد و توسعه اقتصادى» يكى را برگزيد! نمى‌شود هم از مردم پاى بندى به دين و دستورات و تعاليم دينى را خواست و هم به آنان وعده پيشرفت و رشد و توسعه اقتصادى داد! روح تعاليم دينى، به ويژه تعاليم اسلامى به گونه‌اى است كه روحيه كار، تلاش، توليد و كسب ثروت و درآمد را از افراد مى‌گيرد! در تعاليم دينى آن چنان هيولايى از مال و ثروت دنيا مى‌سازند كه دين داران نه هوس كسب ثروت مى‌كنند و نه جرأت آن را! تلاش براى رشد و توسعه اقتصادى، يعنى تلاش و رقابت در عرصه مسابقه براى رسيدن به دنياى بهتر، بيشتر و مرفّه تر؛ و اسلام پيروان خود را از مسابقه براى كسب دنيا بر حذر مى‌دارد و با تجمل و رفاه مبارزه مى‌كند!آنچه منشأ اين سؤال و اشكال مى‌شود درك نادرست و ناقص از تعاليم اسلامى است. اگر بخواهيم پاسخ را در يك جمله و كوتاه و مختصر بيان كنيم، بايد بگوييم: اسلام دنيازدگى و دل بستگى به دنيا و روحيه مصرف گرايى را مذموم شمرده و در هيچ كجاى اسلام، مسلمانان به توليد كمتر توصيه نشده‌اند. مطالعه در روايات اسلامى و سيره عملى پيامبر(صلى الله عليه وآله) و اهل بيت(عليهم السلام) اين مطلب را ثابت مى‌كند. اميرالمؤمين على(عليه السلام) يكى از عالى ترين و برجسته ترين الگوها براى مسلمانان و پيروان اسلام به شمار مى‌رود. شما كسى را پيدا نمى‌كنيد كه در عرصه هاى مختلف سياسى، اجتماعى، اقتصادى و نظامى بيش از اميرالمؤمنين(عليه السلام)فعاليت كرده باشد. كسى كه از امر اداره حكومتى پهناور ـ كه ايران، عربستان، مصر، يمن، عراق و سوريه امروز فقط چند استان آن بوده‌اند ـ گرفته تا شركت در جنگ و جهاد و تا فعاليت در عرصه زراعت و كشاورزى را به حد كمال رسانده است. تاريخ گواه است كه آن حضرت چه بسيار درختان خرمايى كه به دست مبارك خويش به ثمر رساند و چه بسيار چاه ها و نهرهايى كه براى آبيارى زمين هاى كشاورزى و باغ ها ايجاد كرد. در هيچ كجا اميرالمؤمين(عليه السلام) توصيه به كار نكردن و توليد نكردن ننموده و خود نيز هرگز در زندگى چنين نبوده است. على(عليه السلام) كسى است كه به هنگام روز، در آفتاب سوزان مدينه و عراق بيل در دست و كلنك بر دوش دارد و شب هنگام نيز انبان هاى نان و خرما را براى سير كردن شكم گرسنگان به اين طرف و آن طرف مى‌كشد. آنچه على(عليه السلام) مدام توصيه مى‌كند دل نبستن به دنيا، و كمتر استفاده كردن از لذايذ دنيا به جهت دل بسته نشدن به آن است.﴿ صفحه 185﴾ممكن است گفته شود، همين مقدار كه توصيه به زهد و قناعت و استفاده كمتر از لذت ها و ماديات مى‌شود، نمى‌تواند با روحيه توليد و رشد وتوسعه اقتصادى سازگار باشد. در پاسخ بايد بگوييم، اگر بنا بر تحريف مطالب و سوء استفاده باشد، انسان از هر سخنى مى‌تواند عيب و اشكال در بياورد. سخن در اين است كه اگر ما مجموع گفته ها و عملكردهاى اسلام و رهبران آن را در نظر بگيريم، هرگز پذيرش اسلام ملازم با توسعه نيافتگى و پرهيز از رشد و توسعه اقتصادى نيست. در اين زمينه، نه افراط و نه تفريط، هيچ كدام صحيح نيست. على(عليه السلام) از يك سو مى‌گويد: يا دُنْيا أَ بى تَعَرَّضْتِ وَ اِلَىَّ تَشَوَّقْتِ غُرّى غَيْرى؛1‌اى دنيا! آيا قصد مرا كرده‌اى و به من طمع ورزيده اى؛ غير مرا فريب ده. اما از سوى ديگر نبايد فراموش كنيم، اين همان على است كه روزها در نخلستان ها زير آفتاب سوزان كار مى‌كند و عرق مى‌ريزد، از چاه آب مى‌كشد و به كار و توليد مشغول است؛ و اين همان على است كه شب ها بخشى از وقتش را صرف رسيدگى به امور نيازمندان و فقرا مى‌كند؛ و اين همان على است كه بخش مهمى از عمرش را در جبهه هاى نبرد سپرى كرده است. كجاى تاريخ نوشته است كه على(عليه السلام) شب و روز سجاده پهن كرده بود و عبادت مى‌كرد؟! كجاى تاريخ نوشته است كه على7 دست و دل از دنيا بريد و به غارى در دل كوهى پناه برد و هيچ توليد و بازده اقتصادى نداشت؟! حاصل اين كه، اولا، دنيا به خودى خود بدى ندارد و مذمت نمى‌شود؛ دنيا مخلوق خدا است و خداوند درباره مخلوقات خود مى‌فرمايد: اَلَّذِي أَحْسَنَ كُلَّ شَيْء خَلَقَهُ؛2-كسى كه هر چيزى را كه آفريده، نيكو آفريده است. ثانياً، اسلام هيچ‌گاه نفرموده، مطلقاً از دنيا و نعمت ها و لذت هاى آن استفاده نكنيد و بهره‌مند نشويد، بلكه به عكس، كسانى را كه چنين تفكر و رويّه‌اى دارند نكوهش كرده و مى‌فرمايد: قُلْ مَنْ حَرَّمَ زِينَةَ اللّهِ الَّتِي أَخْرَجَ لِعِبادِهِ وَ الطَّيِّباتِ مِنَ الرِّزْقِ؛3 بگو، زيورهايى را كه خدا براى بندگانش پديد آورده و[نيز]روزى هاى پاكيزه را چه كسى حرام گردانيده است؟ به عبارت ديگر، اسلام نگفته دنبال علم و صنعت، پيشرفت و توليد نرويد، سخن اسلام اين است كه تلاش كنيد اينها را براى رسيدن به هدفى ارزش مندتر
1. بحار الانوار، ج 33، باب 20، روايت 524.2. سجده (32)، 7.3. اعراف (7)، 32.﴿ صفحه 186﴾مورد استفاده قرار دهيد. هم چنين دستور اسلام اين است كه براى پرهيز از وابستگى و علاقه به دنيا، كمتر مصرف كنيد؛ اما هيچ‌گاه به كم توليد كردن توصيه نكرده است. يكى از دستوراتى كه اسلام براى دل بسته نشدن به دنيا و پرهيز از دنيازدگى به ما داده اين است كه گاهى بايد اختياراً از نعمت هاى دنيا كه زمينه استفاده از آنها برايمان مهيا است، صرف نظر كنيم. اگر انسان اين كار را تمرين و تكرار كند، باعث مى‌شود علاقه و محبت به دنيا در دلش شكل نگيرد. هم چنين اگر چيزى را با زحمت و تلاش به دست آورده، در نهايت خودش استفاده نكند و على رغم علاقه‌اى كه دارد آن را به ديگرى واگذار كند، اين كار كمكى مؤثر براى كشتن محبت دنيا در خود و جلوگيرى از شكل گيرى اين محبت است. قرآن كريم در اين زمينه تعبيرى بسيار رسا دارد: لَنْ تَنالُوا الْبِرَّ حَتّى تُنْفِقُوا مِمّا تُحِبُّونَ؛ 1 هرگز به نيكوكارى نخواهيد رسيد تا از آنچه دوست داريد انفاق كنيد. البته كارى است بسيار مشكل؛ چيزى را كه انسان براى به دست آوردن آن عرق ريخته و مشكلات و مصايبى را به جان خريده، اكنون كه به دست آورده، با كمال علاقه و احياناً نيازى كه به آن دارد، آن را دو دستى تقديم ديگران كند! به همين دليل هم كه كارى بسيار مشكل است، امّا اگر كسى توانست آن را انجام بدهد، گام بسيار بزرگى براى بيرون راندن محبت دنيا از دل خود برداشته است. مهم همين است كه ما دل بسته دنيا نشويم و به صورت ابزار به آن نگاه كنيم، نه اين‌كه آن را هدف ذاتى و اصيل خود قرار دهيم. اگر ما به دنيا نگاه ابزارى داشتيم، آن گاه در همان حدى كه براى هدف نهايى ما كاربرد داشته باشد به آن علاقه پيدا مى‌كنيم و اگر جايى مانع پيشرفت و نيل ما به آن هدف نهايى باشد، به راحتى از آن صرف نظر مى‌كنيم و آن را كنار مى‌گذاريم؛ چرا كه فقط وسيله است و مطلوبيت ذاتى و بالاصاله براى ما ندارد. البته اين مطلب كه به دنيا نگاه ابزارى داشته باشيم و تنها آن را وسيله‌اى براى رسيدن به هدف نهايى بدانيم، گفتنش آسان است اما عمل كردن به آن بسيار دشوار است. همه دستوراتى كه در اسلام به زهد و قناعت و نظاير آنها داده شده به همين منظور است كه انسان از ابتلاى به دنيازدگى و فريفته شدن به دنيا نجات پيدا كند. دنبال دنيا و لذايذ دنيوى و مادى رفتن توصيه نمى‌خواهد. انسان به طور طبيعى و بدون اين‌كه كسى او را تشويق كند، خود به خود به ماديات
1. آل عمران (3)، 92.﴿ صفحه 187﴾و لذايذ دنيوى تمايل دارد و براى كسب آنها تلاش مى‌كند. آنچه نياز به توصيه دارد حركت و توجه به سوى آخرت و دورى از افراط در پرداختن به دنيا است.نكته‌اى ديگر درباره شبهه تعارض دين و توسعهدر پاسخ كسانى كه دستورات دينى را مانع حركت به سوى رشد و توسعه اقتصادى مى‌دانند اين نكته نيز قابل توجه است كه برخى از جامعه شناسان غربى اظهار كرده‌اند كه اصولا يكى از عوامل پيشرفت اقتصادى اروپا و غرب در قرن شانزده و هفده، عامل دينى و «اخلاق پروتستان» بود. پروتستان كه يكى از سه مذهب معروف مسيحيت (كاتوليك، ارتدوكس، پروتستان) است و در قرن شانزده پايه‌گذارى شد، پيروان خود را به زهد و استفاده كمتر از دنيا دعوت مى‌كرد. ماكس وِبِر، جامعه شناس معروف آلمانى، در كتابى با نام «اخلاق پروتستان و روح سرمايه دارى» مدعى شده كه پيشرفت جامعه غرب از آن زمان شروع شد كه مذهب پروتستان در آن رواج پيدا كرد. او مدعى است، در بين كشورهاى اروپايى، آنهايى كه مردمشان پروتستان مذهب بودند پيشرفتشان در زمينه اقتصاد بيشتر بود؛ و اين مطلب را مربوط به اخلاق پروتستان مى‌داند كه به وارستگى از دنيا و كم مصرف كردن توصيه مى‌كند. اين دستور باعث گرديد مردم كمتر مصرف كنند و بيشتر به پس انداز سرمايه روى بياورند. انباشت اين سرمايه ها بر روى هم باعث تقويت بنيه اقتصادى كشورهاى غربى شد و در نهايت نيز به رشد و توسعه اقتصادى آنها منجر گرديد.البته استدلالى كه ماكس وبر براى چگونگى پيدايش رشد و توسعه در غرب كرده، از نظر ما تمام نيست، اما غرض اين است كه ببينيم حتى برخى از كسانى كه به دين و پيامبران الهى اعتقاد ندارند، نظرشان اين است كه تعاليم انبيا در زمينه زهد و قناعت باعث پيشرفت اقتصادى، و نه عقب ماندگى در اين زمينه، مى‌شود.در هر حال همان‌گونه كه توضيح داديم توصيه هاى دين به زهد و قناعت و مصرف كمتر هيچ منافاتى با كار و توليد بيشتر ندارد. كاملاً ممكن است كه مردم و ملتى از نظر توليد ثروت ملى در درجه اول قرار داشته باشند، اما مصرفشان از بسيارى كشورها پايين‌تر باشد. جمع اين دو مسأله مشتمل بر هيچ تناقضى نيست.﴿ صفحه 188﴾از سوى ديگر، كسانى كه تمام توجهشان به دنيا است و روحيه مصرف گرايى و تلذذ هر چه بيشتر دارند، در اثر افراط در اين امر مشكلاتى را براى خود و جامعه به وجود مى‌آورند. بسيارى از اين افراد براى رسيدن به پول و لذت بيشتر دست به دزدى، خيانت، اختلاس، ارتشا و كارهايى از اين قبيل مى‌زنند. در نگاه كلان، گاهى هزينه هايى كه صرف مقابله با اين امور مى‌شود به حدى زياد است كه درآمد ملّى يك كشور را تحت الشعاع قرار مى‌دهد. طبق آمارهايى كه كشورهاى پيشرفته غربى، خود منتشر مى‌كنند، هزينه هايى كه آنان براى معالجه بيمارى هاى عصبى و برخى بيمارى ها نظير ايدز صرف مى‌كنند رقم بسيار بالايى را تشكيل مى‌دهد. بيمارى هاى عصبى و ايدز دو ره آورد روحيه مصرف گرايى و تلذذ هر چه بيشتر هستند. اگر پول ها و امكاناتى را كه در اين كشورها براى پليس، زندان ها، ندامت گاه ها و مسايل مربوط به جرم و جنايت هزينه مى‌شود به اين رقم اضافه كنيم، خواهيم ديد كه رقم آن كاملاً قابل توجه و تأمل است. اگر اين كشورها پيشرفت و صنعت و توليد را با اخلاق، زهد، قناعت و روحيه كم مصرف كردن همراه مى‌كردند بسيارى از اين هزينه ها پيش نمى‌آمد.به هر حال اگر ما دين و دستورات دينى را درست بفهميم و عمل كنيم، خواهيم ديد كه هم دنيا و هم آخرت ما آباد خواهد شد. متأسفانه ما «زهد» را به «تنبلى» و توكل را به «بى عارى و بى كارى» معنا مى‌كنيم، و آن گاه نتايج سوء تنبلى و بى كارى رابه دين نسبت مى‌دهيم. هيچ‌گاه معناى زهد و توكل، تنبلى و بى كارى نيست. اسلام به زهد و توكل دعوت كرده، نه به تنبلى و بى كارى. اشكال در ما است كه اين دو مفهوم را بد معنا مى‌كنيم و برداشت غلطى از آنها داريم. دو مفهومى كه مى‌توانند در رفتار و شخصيت فرد و ترقّى و پيشرفت جامعه تأثيراتى بسيار مثبت داشته باشند، در اثر برداشت هاى غلط ما به عواملى بازدارنده تبديل شده‌اند.دستور و شعار اسلام اين است كه: لَنْ يَجْعَلَ اللّهُ لِلْكافِرِينَ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ سَبِيلاً؛ 1 خداوند هرگز بر مؤمنان، براى كافران راه[ تسلّطى] قرار نداده است. آيا امروزه اين پيام جز با كار و توليد و پيشرفت بيشتر در عرصه علم و صنعت قابل تحقق است؟ اسلام مى‌گويد: وَ لِلّهِ الْعِزَّةُ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِلْمُؤْمِنِينَ؛ 2 عزت از آنِ خدا و از آنِ پيامبر او و از آنِ مؤمنان است.
1. نساء(4)، 141.2. منافقون (63)، 8.﴿ صفحه 189﴾امروز با تنبلى و بى عارى و بى كارى مى‌توان انتظار داشت كه مؤمنان و مسلمانان عزيز باشند؟ اگر فقط همين دو آيه را از دستورات قرآن و اسلام در نظر بگيريم، خواهيم دانست كه بايد مسلمانان و جوامع اسلامى شب و روز در عرصه علم و توليد و صنعت و فن آورى تلاش كنند تا مجبور نباشند براى كوچك ترين نيازمندى هاى خود دست نياز به سوى كفار و دشمنان خدا دراز كنند و ضمن هموار كردن راه تسلط آنان بر خود، عزت خويش را نيز زير پا بگذارند. اگر كسى براى تحقق عملى اين دو آيه و به قصد امتثال امر الهى و تحقق خواسته خداوند به تحقيق علمى پرداخت و به كار و توليد روى آورد، اين نه تنها دنيازدگى نيست كه عين عبادت و تقرب الى الله است. چه كسى مى‌تواند اسلام را به ترويج و تبليغ تنبلى و بى كارى متهم كند در حالى كه نظر اسلام اين است كه: اِنَّ الْعِبادَةَ عَشَرَةُ اَجْزاء تِسْعَةٌ مِنْها طَلَبُ الْحَلالِ؛ 1 همانا عبادت ده جزء است كه نُه جزء آن در جستجوى روزى حلال برآمدن است. آرى، اسلام كار در مزرعه و كارخانه و اداره را كه براى كسب درآمد به منظور اداره زندگى و توسعه بر زن و فرزند انجام شود، عبادت مى‌داند نه طلب دنيا و فريفته دنيا شدن! اگر اشكال و ايرادى هست در فهم و برداشت هاى غلط ما و يا احياناً نوع نگاه ما به دنيا و نيت و انگيزه ما در كار و توليد است؛ وگرنه در صورتى كه اسلام را درست بفهميم و بعد هم درست به آن عمل كنيم، خواهيم ديد كه خير و سعادت دنيا و آخرت ما را تضمين خواهد كرد. 
اشتراک گذاری
نظر شما
نام:
ایمیل:
* نظر:
* :
آخرین اخبار