کد خبر: ۳۱۱۸۳۵
تاریخ انتشار: ۲۴ مهر ۱۳۹۵ - ۱۷:۵۹ 15 October 2016

 شعریت و قصویت در انتهای دوران طریقت گرایی -زماني كه ارسطو فن شعر را نوشت- برای همدیگر مرزبندیهایی قائل شدند و هر یک به علت تفاوتها و تمایزاتشان همدیگر را تحقیر و رد می کردند. این جا بود که ابتدا تفاوت جنس ها و سپس جنسیتها به وجود آمدند و هر یک خود را در یک فرض ناعادلانه و مطلق گرا گرفتار کردند و حقیقت اصیل و بنیادین خویش یعنی کلمه را به ورطه فراموشی سپردند این در حالی بود که بشر پیش از این جنسیت اصیل و بنیادین خویش - انسانیت- را به کناری گذارده بود و داعیه برتری مرد بر زن یا زن بر مرد را در سر و عمل نشخوار می کرد و زن و مرد یا زنانگی و مردانگی به دنیا آمد .در این میان ماهیتهای کاذبی نیز با واسطه ساختن از جنسیتها به وجود آمدند که مدار زیست و زندگی بشر بر پایه آنها شکل گرفت و" جنس سوم " و اصل مشترک بین زن و مرد یعنی انسانیت متعالی محو و محوتر شد اما مکتب ادبی اصالت کلمه با ارائه مؤلفه جنس سوم با بازگشتی معرفت یافته و آوانگارد  به اصالت فراروی خویش، زن و مرد یا شعریت و قصویت را جنسیتهایی ثانویه می داند که اصالت خویش "انسانیت متعالی "و حقیقت "کلمه "را نادیده می گیرند.
به گفته ي «آرش آذرپيك»، تئوريسين اين ديدگاه «تفاوت بنیادین مکتب ادبی اصالت کلمه با تمام دیدگاههایی که تا به اکنون ارائه شده اند در این است که جنس سوم ظهور نمی یابد مگر بر پی و ریشه زنانگی و مردانگی یا حقیقت کلمه ظهور نمی یابد مگر با فراروی از شعریت و قصویت واسطه شده.»
البته این به معنای شعر به علاوه داستان یا مرد به علاوه زن  نیست. بر همين اساس، مكتب اصالت كلمه در عرصه ادبيات و طي فرايند فراروي دو طريقه ادبي را به ادبيات معرفي مي كند:« فراداستان كلمه محور» و « فراشعر كلمه محور» 
اصالت دادن به كلمه و قائل شدن به جنس سوم با نظريات دريدا در مورد تقابل ها و روابط آنها با همديگر كاملاً متفاوت است همان طور كه از نام مكتب ساختارشكني دريدا بر مي آيد ساختارشكني يعني از نو بنياد نهادن، ويران كردن و در عين حال ساختن. بر اساس اين نگرش همه ي نوشتارها سرشار از سردرگمي و تناقض است .
 آرش آذرپيك مي گويد:« مولفه ي «جنس سوم»  هم مرزي بين شعر و داستان قائل نيست و حتی از مرز بين زنانگي و مردانگي با پروسه ي بنياديني به نام انسانيت متعالي فراروي مي كند  اما وحدت قائل شدن براي شعر و داستان و زن و مرد با شكستن مرزها در ادبيات و ساير علوم  متفاوت است.» منظور دريدا از مورد ترديد قرار دادن مرزها وقتي مشخص مي شود كه او مي گويد آثارش شبكه دارند و در رشته ي اين شبكه اختلال ارتباطي و بلاتكليفي است، كه اصالت كلمه به علت تأكيد فلسفه ي پست مدرن بر عدم قطعيت و شك محوري و عدم ايمان متيقن آن را يك فلسفه ي مطلق انديش مي داند. دریدا بنابر اين  تفكر مي خواهد فضاي ميانه را اشغال كند چيزي شبيه فراداستان پست مدرن كه معمولاً مرز بين داستان و نقد در نگارش را طي مي كند. جنس سوم در اصالت كلمه با قائل شدن مرز بين تقابل هاي دوگانه متفاوت است و هيچ گاه در تقابل شعر و داستان، زن و مرد، حد وسط و مرز بين آنها و يا چيزي موهوم و مبهم و پيچيده را كه براي مخاطب ايجاد سرگرداني كند، انتخاب نمي كند. در اين نگرش تقابل هاي دو گانه در روبنا و به ظاهر متقابلند اما در بنيان بر طبق ديالكتيك ادراكي تقابل هاي دوگانه مكمل حضور همند و جنسيت بنيادين انسان را نه موجودي دو جنسي و يا مبهم بين دو جنس بلكه انسانيت متعالي مي داند كه بر پي و ريشه ی مردانگي و زنانگي بنيان گذاشته شده است. و براي بازگشت آوانگارد و معرفت يافته به سمت آن لازم نيست لختي به سمت زنانگي حركت كرد و لختي به سمت مردانگي. نكته ي اصلي اين جاست كه دريدا يكي از تقابل ها را امري مثبت مي داند و ديگري را امري منفي و سپس از اصطلاح اول به سمت اصطلاح دوم حركت مي كند تا فرعيات، پيچيدگي و زوال يافتگي آن را درمان كند. با اين عمل دريدا به يكي از تقابل ها اولويت مي دهد مثلاً به جسم و نه ذهن، بشر و نه خدا، بغرنج در برابر ساده، غيبت در برابر حضور و براي تضعيف اين دوگانه گرايي تقابل ها را جا به جا مي كند.
«نيلوفر مسيح»

منابع:
دريدا / جف كالينز و بيل مي بيلن/ ترجمه ی علي سپهران/ شركت نشر و پژوهش شيرازه
مكتب هاي ادبي جلد اول/ رضا سيد حسيني/ مؤسسه ي انتشارات نگاه
مكتب هاي ادبي جلد دوم/ رضا سيدحسيني/ مؤسسه ي انتشارات نگاه
بوطيقاي عريان/ آرش آذرپيك، مهري مهدويان

منبع: تابناک
اشتراک گذاری
نظر شما
نام:
ایمیل:
* نظر:
* :
آخرین اخبار