دلا دیدی که آن دردانه فرزند
چه راحت میزند بر پوشکش گند
جدا از خرج دارو و غذایش
طلای پنبهای بستم به پایش
کمی کمتر بخور ای دختر خوب
پسر جانم برو دیگر لب جوب
«شود چون بید لرزان سرو آزاد»
نگاهش تا به نرخ پوشک افتاد
چه میشد گربهسان باشی و بیباک
بریزی روی اعمالت کمی خاک
و یا چون کفتران، بی قید و خشنود
برایت شیشه در حکم خلا بود
چه میشد یبس باشی مثل پلویز
شماره دو برایت میشدش جیز
چه میشد از همان روز تولد
زبان را باز میکردی تو سرخود
اخیرا شیر هم بیقید و بندی
شنیدم میشود سهمیه بندی
خلاصه قوز بر بالای قوزه
رعایت کن تو هم این چند روزه
«دوتا شد قامتم همچون کمانی»
همان بهتر که در بطنم بمانی
که امکانات آنجا لاکچری بود
نیا مادر به قربان تو... بدرود
انتهای پیام/روزنامه طنز بی قانون (ضمیمه طنز روزنامه قانون)