کد خبر: ۷۷۵۶۵۲
تاریخ انتشار: ۰۶ شهريور ۱۳۹۸ - ۱۰:۴۲ 28 August 2019

 پزشکان ضامن سلامت جامعه، امنیت جسمی و روحی بیماران و فرشتگان نجاتی هستند که درد جسم را با روح بلندشان در سایه الطاف بیکران الهی التیام می بخشند همانانی که علم طبابت را با حکمت و مهرورزی در آمیخته و با فداکاری خود، درد و رنج وغم را از جسم و روان دردمندان زدوده و شوق امید به زندگانی را در کالبد جسم و روح زندگی آنان می دمند.
پزشکانی وطن دوست دراین سرزمین هستند که فاتح قله علم شدند و برای اعتقادات وباور های خود دعوت نامه ها ی برترین دانشگاههای دنیا و زندگانی سراسر مادی را دست رد می زنند و با دارابودن روحیات ایثار، فداکاری و تحمل رنج صبوری خود، به بشریت ودنیای علم خدمت شایانی کرده اند. ازاین طیف پزشکان که شاید همه شهروندان ایرانی ایشان را نمی شناسند پروفسور امیرعلی حمیدیه پزشک شهیر ایرانی است که دنیای علم و دانشگاه های برتر دنیا و اساتید پزشک کانسر و بیماران صعب العلاج باایشان مانوس و شماری باایشان همنشین هستند یکی از نام اوران جهانی پروفسور امیرعلی حمیدیه دبیر سلولهای بنیادی کشور و معاون بنیاد علمی نخبگان ریاست حمهوری خدمات فراوانی درکشور انجام داده است در همین راستا بمناسبت تبریک روز پزشک ،ساعتی مهمان ایشان بوده ایم و فرصت را مغتنم شمرده و گپ وگفت خودمانی را باایشان داشته ایم که باهم می خوانیم

* بعنوان اولین سوال خواهش دارم جنابعالی، خودتان معرفی بفرمایید .
امیر علی حمیدیه در سال 1351 از پدری آذری و مادری کرمانی در تهران متولد شدم و دارای مدرک تخصص کودکان و فوق تخصص خون و سرطان کودکان از دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی و دارای یک فرزند دختر که دانشجوی سال سوم مهندسی کامپیوتر دانشگاه صنعتی شریف و یک پسر محصل کلاس نهم و همسرم نیز پزشک فوق تخصص بیماریهای کلیوی و عضو هیئت علمی دانشگاه می باشد.

* از دوران کودکی و تحصیل قبل از دانشگاه خاطره خاصی دارید؟ فعالیت های دیگری جز درس داشتید؟
بیاد دارم که از همان اوان تعلیم یعنی کلاس اول دبستان قصد داشتم پزشک شوم و هیچ گاه فکر و هدفم تغییر نکرده و جالب اینکه در دوره ی دبیرستان تصمیم گرفته بودم رشته خون را دنبال کنم. و از فعالیت های دیگری به جز درس، به شدت علاقمند به ورزش بودم بعلت اینکه بنده تحصیلات مقاطع راهنمایی و متوسطه را در سال های 1362 تا 1369 در مدرسه البرز تهران گذراندم و مدرسه البرز امکانات ورزشی بسیار خوبی داشت. در دوران نوجوانی رشته های ورزشی نظیر شنا، والیبال، فوتبال و پاتیناژ دنبال می کردم و به صورت حرفه ای رشته های شنا و والیبال را ادامه دادم و ورزش دو میدانی را در دوران دانشجویی تا آخر دوره دانشکده پزشکی ادامه دادم و تا سن ۲۵ سالگی هر روزم با ورزش می گذشت ضمنا آرشیو مجلات ورزشی را جمع اوری می‌کردم درآن دوران هفته ای یک بار مجلات ورزشی منتشر می شد و آرشیوی کامل از مجلات کیهان ورزشی و دنیای ورزش را قریب ۱۵ سال جمع آوری کردم و نیز همچنین به هنر سینما هم بسیار علاقه داشتم و فیلم هم بسیار زیاد می دیدم و به ویژه مجلات نقد فیلم را بطور مستمر مطالعه می کردم و اتفاقا در کار نقد فیلم دستی بر قلم داشته و در دانشکده پزشکی عضو فیلمنامه خانه ملی ایران بودم که درزمینه نقد فیلم ها حدود 5 الی 6 سال فعالیت هنری داشتم.

* شغل و تحصیلات پدرو مادرتان چه بوده است ؟
پدر و مادر من تحصیلکرده و بسیار فعال بودند، پدرمهندس هواپیما و در هواپیمایی جمهوری اسلامی ایران (ایران ایر) خدمت می کردند و در حرفه خودشان بسیار ماهر و خبره بودند و پس از انقلاب اسلامی که مهندسین خارجی ایران ترک کردند ، پدر وشماری از مهندسین دیگر نقش بسیار مهمی در تربیت یک نسل جدیدی از مهندسین ایرانی داشته به خصوص در سالهای جنگ تحمیلی علیه کشورمان پدر و دوستانش در حل بسیاری از مشکلات هواپیمایی ان زمان که با خلا ترک خارجیان نمود پیدا کرده بود انان پیشتازانه وبگونه ی جهادی کار می کردند ایشان هرگز مقید به ساعات کار اداری نبودند و هیچگاه طبق روال ساعات اداری کار نمی کردند و دائما مشغول به انجام کار اداری بودند و بیاد دارم که ایشان شب ها تا دیر وقت در خانه مشغول به کاراداره بودند و موکدا به ما توصیه می کردند برای کار محدودیت ساعت اداری بی معناست و از توصیه های همیشگی ایشان این نکته بوده که صرفا درس نخوانیم و اصرار داشتند تک بعدی نباشیم و کارهای دیگری را هم یاد بگیریم.و مادر هم یک فرد اکادمیک بودند و در دانشگاه تربیت معلم که بعنوان اولین دانشگاهی که برای تربیت معلم در ایران تاسیس گردیده بود مشغول بودند و درجایگاه معاون آموزشی ان دانشگاه حدود 16 الی 17 سال پست اجرایی در آن دانشگاه داشتند و هزاران دانشجو تحت نظرایشان فارغ التحصیل شدند و بعلت اینکه مادر در دانشگاه با جوانان بسیاری در ارتباط مستقیم بود نسل جوان‌را خیلی خوب درک می کردند و به همین دلیل با من همتا یک دوست همسن رفتار می کردند به عمرمم هرگز به یاد ندارم که من چیزی را از پدر و مادرم کتمان کرده باشم و فی الواقع پدر و مادرم مانند یک رفیق برای من بودند و به همین دلیل هر اتفاقی یا مشکلی که در مدرسه ویا دانشگاه برای من پیش می آمد بلافاصله به والدینم ابراز می کردم و پدرومادرم بهترین مشاورهای زندگی من بودند.و من عمیقامعتقدم که تحصیلات دانشگاهی پدر و مادرم نقش بسیار مهمی در موفقیت های تحصیلی من داشته است. و باافتخار تمام می گویم راهنمای اصلی و چراغ را ه زندگی ام والدینم بودند و اگر بخواهم بگویم در این مسیر پر فراز و نشیب لحظه لحظه چه کسی حامی من بوده است؟ یقینا مادرم. حالا اما مادر که سالهاست به افتخار بازنشستگی نائل امده اند و با تلسف پدر که در سال 1391 مارا تنها گذاشت و به دیار باقی شتافت.

*انگیزه خودتان برای ورود به رشته پزشکی چه بود؟
پدرو مادرم هیچ کدام پزشک نبودند، پدر مهندسی و مادر روان شناسی خوانده بودندو در خانواده پزشک نداشتیم اما در اقوام مان پزشک های زیادی داشتیم هم از سمت پدری و هم ازسمت مادری به خصوص در خانواده پدری عمه ها و عموی پدرم پزشک بودند و در خانواده حمیدیه سه نسل پشت هم به صورت کلاسیک نظام پزشکی داشتند. درحقیقت یک دلیل این انگیزه، محیط خانوادگی تاثیر گذار بوده و دیگر اینکه به خاطر دارم در دوره کودکی پدربزرگ و دایی بنده دارای بیماری قلبی بودند و تا آستانه مرز مرگ نزدیک شدند که خوشبختانه با عمل جراحی قلب نجات یافته بودند بعد از آن واقعه بود که اشتیاق و عشق برای پزشک شدن در من چندین برابر شد

*خواهش دارم در رابطه با کنکور و پذیرفته شدنتان در دانشگاه هم توضیح بفرمایید؟
به باور من یک اتفاق بد در سیستم اموزشی کشور ما سبک امتحان گرفتن است ما که دانش اموخته پزشکی هستیم از زمانی که بیاد دارم چه در دوره مدرسه و چه پس از پذیرفته شدن در رشته پزشکی وحتی در دوران گذراندن مقاطع تخصص و فوق تخصص همیشه در حال امتحان دادن بودیم و سیستم امتحان دادن درسیستم اموزشی کشور مان واقعا دارای اشکالاتی است. بنده خودمم را مثال نمی زنم اما شماری از همکلاسی های با استعداد دوره دبیرستان من تنها با اختلاف کمی درصد در کنکور در رشته پزشکی قبول نشدند و متاسفانه از وطن به کشورهای اروپایی و آمریکایی مهاجرت کردند و این واقعا حق شان نبود که در کنکور پذیرفته نشوند. به نظر بنده سیستم کنکور معیار مناسب و دقیقی جهت سنجش علمی افراد شایسته نمی باشد شاید کنکور قریب 60 الی 70 درصد کارآیی داشته باشد و من عمیقا معتقد هستم که یک فردی به خصوص در رشته های حساس مانند پزشکی نباید صرفا با کنکور انتخاب شود باید براساس دانش ‌دوره دبیرستان ارزیابی شوند و مضاعفا اعتقاد وباور دارم که فقط درس ملاک نیست زیرا هم اکنون یکی از مشکلات جامعه ما این است که چرا شماری از پزشکان تخلف می کنند بعضا پول زیر میزی می گیرند،و یا زیاد پول می گیرند و یا به پول فکر می کنند.... بنابراین دانشجویی که وارد دانشکده پزشکی می شود باید در دوران کودکی و نوجوانی کاملا اغنا شده باشد و روزی که وارد دانشکده پزشکی می شود از همان سال اول نباید به فکر پول در آوردن باشد و به زرس قاطع عرض می کنم معیارهای انتخاب پزشکان در کشور با سبک وسیاق کنونی ناصحیح است.اساسا بنده توجیه نیستم پزشک چگونه می تواند بیماران بی بضاعت رادرمان نکند و اساسا این پزشک برای چه رشته نجات جان انسانها را خوانده است و بنده برای دفاع از شرافت کاری پزشکان ازمسوولان تصمیم گیروتصمیم ساز مرتبط، خواهش دارم از فردی که می خواهد پزشک شود در ابتدای ورود به دانشکده پزشکی باید تست روان شناسی بگیرند تا بدانند این فرد از لحاظ روحی و روانی واقعا دوست دارد به هم نوع خود کمک کند؟ آیا می تواند از خود گذشتگی داشته باشد؟ اگر نمی تواند بهتر است پزشک نشود. من هیچ گاه یادم نمی آید که پدرم گفته باشد برو درس بخوان و پزشک شو تا در آینده از لحاظ مالی وضعیت مناسبی داشته باشی.

را خیلی خوب درک می کردند و به همین دلیل با من همتا یک دوست همسن رفتار می کردند به عمرمم هرگز به یاد ندارم که من چیزی را از پدر و مادرم کتمان کرده باشم و فی الواقع پدر و مادرم مانند یک رفیق برای من بودند و به همین دلیل هر اتفاقی یا مشکلی که در مدرسه ویا دانشگاه برای من پیش می آمد بلافاصله به والدینم ابراز می کردم و پدرومادرم بهترین مشاورهای زندگی من بودند.و من عمیقامعتقدم که تحصیلات دانشگاهی پدر و مادرم نقش بسیار مهمی در موفقیت های تحصیلی من داشته است. و باافتخار تمام می گویم راهنمای اصلی و چراغ را ه زندگی ام والدینم بودند و اگر بخواهم بگویم در این مسیر پر فراز و نشیب لحظه لحظه چه کسی حامی من بوده است؟ یقینا مادرم. حالا اما مادر که سالهاست به افتخار بازنشستگی نائل امده اند و با تلسف پدر که در سال 1391 مارا تنها گذاشت و به دیار باقی شتافت.

*انگیزه خودتان برای ورود به رشته پزشکی چه بود؟
پدرو مادرم هیچ کدام پزشک نبودند، پدر مهندسی و مادر روان شناسی خوانده بودندو در خانواده پزشک نداشتیم اما در اقوام مان پزشک های زیادی داشتیم هم از سمت پدری و هم ازسمت مادری به خصوص در خانواده پدری عمه ها و عموی پدرم پزشک بودند و در خانواده حمیدیه سه نسل پشت هم به صورت کلاسیک نظام پزشکی داشتند. درحقیقت یک دلیل این انگیزه، محیط خانوادگی تاثیر گذار بوده و دیگر اینکه به خاطر دارم در دوره کودکی پدربزرگ و دایی بنده دارای بیماری قلبی بودند و تا آستانه مرز مرگ نزدیک شدند که خوشبختانه با عمل جراحی قلب نجات یافته بودند بعد از آن واقعه بود که اشتیاق و عشق برای پزشک شدن در من چندین برابر شد

*خواهش دارم در رابطه با کنکور و پذیرفته شدنتان در دانشگاه هم توضیح بفرمایید؟
به باور من یک اتفاق بد در سیستم اموزشی کشور ما سبک امتحان گرفتن است ما که دانش اموخته پزشکی هستیم از زمانی که بیاد دارم چه در دوره مدرسه و چه پس از پذیرفته شدن در رشته پزشکی وحتی در دوران گذراندن مقاطع تخصص و فوق تخصص همیشه در حال امتحان دادن بودیم و سیستم امتحان دادن درسیستم اموزشی کشور مان واقعا دارای اشکالاتی است. بنده خودمم را مثال نمی زنم اما شماری از همکلاسی های با استعداد دوره دبیرستان من تنها با اختلاف کمی درصد در کنکور در رشته پزشکی قبول نشدند و متاسفانه از وطن به کشورهای اروپایی و آمریکایی مهاجرت کردند و این واقعا حق شان نبود که در کنکور پذیرفته نشوند. به نظر بنده سیستم کنکور معیار مناسب و دقیقی جهت سنجش علمی افراد شایسته نمی باشد شاید کنکور قریب 60 الی 70 درصد کارآیی داشته باشد و من عمیقا معتقد هستم که یک فردی به خصوص در رشته های حساس مانند پزشکی نباید صرفا با کنکور انتخاب شود باید براساس دانش ‌دوره دبیرستان ارزیابی شوند و مضاعفا اعتقاد وباور دارم که فقط درس ملاک نیست زیرا هم اکنون یکی از مشکلات جامعه ما این است که چرا شماری از پزشکان تخلف می کنند بعضا پول زیر میزی می گیرند،و یا زیاد پول می گیرند و یا به پول فکر می کنند.... بنابراین دانشجویی که وارد دانشکده پزشکی می شود باید در دوران کودکی و نوجوانی کاملا اغنا شده باشد و روزی که وارد دانشکده پزشکی می شود از همان سال اول نباید به فکر پول در آوردن باشد و به زرس قاطع عرض می کنم معیارهای انتخاب پزشکان در کشور با سبک وسیاق کنونی ناصحیح است.اساسا بنده توجیه نیستم پزشک چگونه می تواند بیماران بی بضاعت رادرمان نکند و اساسا این پزشک برای چه رشته نجات جان انسانها را خوانده است و بنده برای دفاع از شرافت کاری پزشکان ازمسوولان تصمیم گیروتصمیم ساز مرتبط، خواهش دارم از فردی که می خواهد پزشک شود در ابتدای ورود به دانشکده پزشکی باید تست روان شناسی بگیرند تا بدانند این فرد از لحاظ روحی و روانی واقعا دوست دارد به هم نوع خود کمک کند؟ آیا می تواند از خود گذشتگی داشته باشد؟ اگر نمی تواند بهتر است پزشک نشود. من هیچ گاه یادم نمی آید که پدرم گفته باشد برو درس بخوان و پزشک شو تا در آینده از لحاظ مالی وضعیت مناسبی داشته باشی.

* درخصوص ازدواج تان بفرمایید طبیعتا همسرتان هم دانشگاهی شما بودند؟
بله، با همسرم در دانشکده پزشکی آشنا شدم در اینجا دکتر حمیدیه یک لبخند می زند می گوید چهار سال هم طول کشید تا توانستم بله را بگیرم تا با ایشان ازدواج کنم و خوشبختانه زندگی خوشبختی درکنار یکدیگرداریم وازسوی دیگرهمسرم بدلیل گرفتاریهای شغلی ام زحمات ومشقتهای فراوانی را تحمل کردند که ازایشان بسیار تشکر می کنم وبه ایشان افتخار می کنم

* پس ازدواج تان باعشق شروع شد وعاشق شدید؟
می خندد و می گوید بله

* بطور ساده بفرمایید رشته سلولهای بنیادی چیست؟ و‌ کاریرد آن درایران چگونه است؟
سلول های بنیادی و پزشکی بازساختی آینده پزشکی دنیا است اگر امروزه پزشکانی هم رشته من در حوزه خون و سرطان از سلول های بنیادی خونساز برای درمان حدود 70 نوع صعب العلاج استفاده

می کنند، در طی 5 و 10 سال آینده شاهد این خواهیم بود که سلول درمانی، ژن درمانی و مهندسی بافت در سایر رشته های پزشکی مانند پوست، ارتوپدی، اعصاب، چشم و غیره کاربردی خواهد شد و بسیاری از بیماری های صعب العلاج فعلی در چند سال آینده علاج پذیر خواهد شد.

* چرا تخصص پیوند سلولهای بنیادی در ایران خیلی درآمد ندارد؟
در پیوند سلول های بنیادی خونساز اگر قرار بود ما بخواهیم از بیماران پول دریافت کنیم رشته بسیار درآمدساز است اما بعلت هزینه درمان بسیار بالای این رشته اینکار امکان پذیر نیست وطبیعتا بیماران توان پرداخت این هزینه ها را ندارند. چون هزینه هر پیوند سلول بنیادی خون ساز در دنیا بین 400 هزار دلار تا یک میلیون دلار آمریکا است. من فکر می کنم ما خیلی به کشورمان کمک کرده ایم چون هم بیماران را علاج کردیم و هم از خروج ارز از کشور جلوگیری کردیم. براستی کلمه رزق را چگونه معنا کنیم؟ اگر معادل جمع کردن ثروت مالی قرار ندهیم ما رزق مان خیلی خیلی خوب بوده است چون بحمدالله توانستیم به مردم و کشورمان خدمت فراوانی کنیم صعب العلاجی ها درمان میشوند به اغوش خانواده بازمی کردند و معلم استاددانشگاه پزشک ومادروپدر میشوند از نعمت زندگی برخوردار میشوند اشکها غلطان چشم تبدیل به زبان دعاشکرآ میشود واین مفهوم واژه رزق برای پزشکان کانسر ودرمانگران سلولهای بنیادی است بابت همین امر هرلحظه هرساعت هرروز به درگاه خدا شاکرم با الطاف الهی توانستم که با بهره گیری از علم سلولهای بنیادی مردم کشورم رایگان درمان میکنم . واین بزرگترین ثروت دنیا است که من کسب کرده ام.

* درچه سالی وارد دانشگاه برای اخذ تخصص شده اید؟
در سال 1369 وارد دانشکده پزشکی شدم و تخصص ام در سال 1378 و فوق تخصص در سال 1381 از دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی بوده است .

* آیا درخارج از کشور تحصیلات تکمیلی داشته اید لطفابیشتر دراین زمینه توضیح بفرمایید؟
بله، دوره پیوند کودکان را در یکی از بزرگترین بیمارستان های کودکان در دنیا Texas Children's Hospital دانشگاه Baylor College of Medicine گذراندم و بعد از آن دوره پیوند بند ناف و پیوند از دهندگان غیرخویشاوند را در یکی از بزرگترین بیمارستان های سرطان دنیاMD Anderson Cancer Center سپری کردم.

* وضعیت علمی در دورهای فوق تخصص در دانشگاه های ایران چگونه است ؟
در حال حاضر چه در دوره ی عمومی و چه در دوره ی تخصص و فوق تخصص دانشگاههای ما باید با دانشگاههای برتر دنیا رقابت کنند و فاصله وجوددارد وایرانیان ازبهره هوشی بالایی برخوردار هستند ومتاسفانه بیشتر نحوه ی آموزش دانشگاهی کشورشبیه به دوران دبیرستان است و عمدتا آموزش صرف است و یا در این دو دهه اخیر حداکثر به پژوهش و چاپ مقاله حرکت کرده است لذا فارغ التحصیل های کشورمان با بحث خلاقیت، فناوری و نو آوری آشنایی قابل قبول ندارند!!.

*از نظر فضای علمی و آکادمیکی، دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی دارای چه سطح علمی بود؟ بفرماییدچه اساتیدی داشتید؟
دانشگاه شهید بهشتی در بین دانشگاه های کشور دانشگاه خوبی بود اما دانشگاه نسل یک و دو بوده است و عمدتا متمرکز بر آموزش محور بوده. و اساسا بنده خودم خیلی علاقمند به پژوهش بوده وهستم و در دوره های تخصص و فوق تخصص به کارهای پژوهشی می پرداختم.استاد برجسته که تمام آموزش من تحت نظر ایشان انجام گرفت در دانشکده علوم پزشکی شهید بهشتی، جناب آقای استاد دکتر محمد تقی ارزانیان بود که در واقع رشته های خون و سرطان را از ایشان اموختم ودست بوسشان هستم و آرزوی سلامتی و طول عمر با عزت بر ای وجود گرانقدرشان وخانواده گرامیشان دارم.
* خاطره خاص و ویژه ای از بیمارانتان دارید که درمان کامل شدند؟
من پس از گذراندن دوره خون و سرطان کودکان پیوند سلول های بنیادی خونساز کودکان درکشوررا پایه گذاری کردم و این پیوند در ایران تا ان زمان به صورت رسمی وجود نداشت و به صورت پراکنده لابه لای بیماران بزرگسال صورت می گرفت از اغاز کار من تاکنون با خاطره های شیرین همراه است من کارم را در بیمارستانی که تمام بیماران بزرگسال به آنجا مراجعه می کنند و هیچ بخش کودکی نداشت بنام بیمارستان شریعتی اغاز کرده بودم چون در آن زمان در مرکز طبی کودکان، امکانات لازم برای راه اندازی بخش سلول های بنیادی خونساز کودکان فراهم نبود. اما با این اوصاف توانسته بودیم یک بخش کودکان مستقل را در بیمارستان شریعتی را ه اندازی کنیم. ما دراین بخش توانستیم حتی پیوند کودکان شیرخواره زیر سه ماهه را نیز انجام دهیم و ظرف مدت کوتاهی بخش کودکان این بیمارستان به یک بخش شناخته شده بین المللی تبدیل شد و تا به امروز که در مرکز طبی کودکان هستم من و تیم همکارانم در نزدیک به 13 سال در بخش پیوند سلول های بنیادی خون ساز حدود 1500 کودک مبتلا به بیماری صعب العلاج را برایشان پیوند سلول های بنیادی انجام دادم. همه این بیماران برای من خاطره بودند ولی چیزی که برای من خیلی دلگرم کننده است این حقیقت که چون تمام بیماران من شانس بقا برایشان قریب صفر بود و هم اکنون بالای 75 درصد علاج قطعی شدند، این برای من بسیار لذت بخش است وازسوی دیگر همگان میدانند رشته من رشته دشواری هست و با افراد مستاصل مواجه وهمنشین هستم که دلبندشان جلوی چشمان شان از دست می رود ....ولی با لطف پرودگار وسیله ای شدم وتوانستم 75 درصد از این طیف را به زندگی برگردانم که همه اینها اعجاز پروردگار است و از این که خداوندگار بنده حقیر را برای خدمت به این طیف قرار داد به درگاه احدیت بسیار بسیار شاکر هستم. وهمچنین طی سالیان اخیر مساله ای از آن لذت می برم اینکه بچه های که قرار بود دراین دنیا نباشند حالا بزرگ شدند بعضی هاشان دانشجو، برخی رتبه های برتر المپیاد های کشور شدند، و به سن ازدواج رسیدند و الان خودشان صاحب فرزند هستند. هر چند سخت ترین رشته را دارم ولی بهترین رشته است. این رشته یک کار پزشکی محض بوده نجات جان کودکان مبتلا به بیماری های صعب العلاج، کار خیلی سختی است که لطف خداوند واقعا شامل حال من است.

* درپایان اگرصحبت خاصی دارید بفرمایید
م از تمام رسانه های مکتوب وتصویری تشکروتقدیر فراوان دارم و پیامم نسبت به اندسته از خبرنگارانی که درزمینه پزشکی فرهنگسازی می کنند که یقین بدانند کارشان ارزشمندتر از کار بنده است و باارزوی توفیقات روزافزون الهی برای جناب عالی وهمکاران گرانمایه تان.



اشتراک گذاری
نظر شما
نام:
ایمیل:
* نظر:
* :
آخرین اخبار