مهدی در خانواده مذهبی، متدین و ارادتمند به ائمه اطهار (ع) به ویژه سید و سالار شهیدان، مشق زمزمه عشق می کرد و از همان دوران کودکی نشان داد که با دیگر همسالانش متفاوت است.
به گزارش
تابناک کهگیلویه و بویراحمد به نقل از سایت کنگره شهداءاستان؛سردار رشید اسلام، مهدی (زریر) درخشان سال 1335در روستای "تل مویزی” شهرستان "باشت” متولد شد. با ولادتش همای سعادت برشانه پدر بزرگوارش نشست.مهدی در خانواده مذهبی، متدین و ارادتمند به ائمه اطهار (ع) به ویژه سید و سالار شهیدان، مشق زمزمه عشق می کرد و از همان دوران کودکی نشان داد که با دیگر همسالانش متفاوت است.
تحصیلات ابتدایی و راهنمایی را در شهرستان باشت، دوران دبیرستان را در شهرستان گچساران و همچنین دبیرستان قوام شیراز پشت سر نهاد و در سال 1352 موفق به اخذ دیپلم ریاضی و فیزیک گردید. سال 1353 در رشته فیزیک دانشگاه کاشان پذیرفته شد و ورود وی به دانشگاه همزمان شد با شروع و اوج جریان انقلاب به گونه ای که ایشان یکی از موثر و فعالترین دانشجویان دانشگاه کاشان بود.
وی قبل از انقلاب در کوه های "کرکس” کاشان بر علیه رژیم شاهنشاهی و در جواب سلطنت طلبان به تنهایی شبانه اقدام به نوشتن شعارهای اسلامی می نمود که در راه برگشت متوجه شد تحت تعیقب دژخیمان شاهنشاهی قرار گرفته و برای فرار از دست آنها از دانشگاه کاشان تا نجف آباد اصفهان را با پای پیاده طی نمود.
سردار "درخشان” قبل از انقلاب با یک دستگاه ماشین تایپ که در یکی از ادارات (احتمالا گچساران) به دستش رسیده بود، سخنرانی های حضرت امام (ره) را می نوشت و به عنوان اعلامیه نه فقط در سطح شهرستانهای استان، بلکه جنوب کشور توزیع و در سازماندهی راهپیمایی و تظاهرات دانشجویان و مردم (باشت و گچساران) و همچنین تهیه و جمع آوری اسلحه و مهمات جهت مبارزه مسلحانه علیه رژیم شاهنشاهی نقش مهمی داشت تا اینکه به خاطر نقش محوری و کلیدی خود در جریان انقلاب و همکاری با گروه منصورون[i] دوباره تحت تعقیب ساواک (1356) قرار گرفت و نهایتا همین امر موجب شد تا لیسانس فیزیکش ناتمام بماند.
با پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی و شروع جنگ تحمیلی، با توجه به سوابق درخشانی که در کارنامه مبارزاتی خود با رژیم مستبد شاهنشاهی داشت، نامش را در مدرسه عشق نوشت ؛ مهدی زمانی عضو مدرسه عشق شد که خود تدریس عشق میکرد.
آبدیده و سرد و گرم جبهه ها کشیده و با معنویتی که در مهدی وجود داشت مهر و محبتش در اولین وهله دیدار درون هر رزمندهای مینشست، کمال عشق، معرفت و خداشناسی مهدی بود که باعث می شد بچه های رزمنده تحت امر وی، خود را مرید او می دانستند و پروانه وار گرد شمع وجودش می گشتند.
فرزند روح الله و سردار بزرگ و خستگی ناپذیر دفاع مقدس از روزی که گام در جبهه های حق علیه باطل نهاد و در مدرسه عاشقان روح الله ثبت نام کرد همیشه یکی از پیشقراولان و مهمترین فرماندههان هشت سال دفاع مقدس بود تا اینکه در سالهای 62- 1361 مامور به کشور لبنان شد.
در سال 1364 به سرپرستی یک تیم به مدت چند ماه به خارج از کشور اعزام و در خصوص فنون شیلک موشکهای دریایی ساحل به دریا آموزش دیدند به گونه ای که در زمان حضورش در جبهه ها رمق و جان تازهای به رزمندگان اسلام داده و همچنین مایه دلگرمی و پشتوانه موثر موشکی اکثر عملیاتها شد.
در زمان حضورش در دوران دفاع مقدس همیشه تلاش داشت در عملیاتها شرکت کند و اگر به دلیل حضور در منطقه ای دیگر موفق به شرکت در عملیاتی نمیشد غم تمامی چهره نورانی اش را فرا می گرفت و تا چند روز حال خوشی نداشت به گونهای که حتی در مراسم تشیع و تدفین برادر شهیدش، جبهه های حق علیه باطل را ترک ننمود و برای زنده ماندن یاد و نام برادر در خانواده، اسم فرزند خود را "عبدالحسین ” گذاشت.
این سردار بزرگ جنگ هشت ساله با تلاش شبانه روزی و بیوقفه خود در عملیاتهای افتخار آفرین و غرور آمیز جبهه های جنوب و جنوب غرب کشور مانند: بیت المقدس به عنوان مسوول اطلاعات تکآفندی فریبنده در منطقه فکه به مدت 10 شبانه روز آن هم ابوالفضل وار با دو دست زخمی و شکسته، عملیات فتح المبین، عملیات حلبچه و لشکر 10 سید الشهدا که در همین عملیات شیمیایی و مجروح شد.
ایفای نقش کلیدی در جلوگیری از سقوط خوزستان و حملات موثر موشکی نیروی دریایی سپاه در برابر دشمن و ناوشکنهای آمریکا در حوزه خلیج همیشه فارس یا بهتر میتوان گفت: نقش او در پشتیبانی موشکی کل نیروهای مسلح (سپاه و ارتش) و بیشتر عملیاتها انکارناپذیر است به گونهای بود که در محضر مبارک مقام معظم رهبری (به عنوان رئیس جمهور وقت) آنچنان در شلیک موشک به سمت هدف مورد نظر با اعتماد به نفس از خود مهارت نشان میداد که رهبری به خاطر ارج کار بیسابقه، بزرگ و ارزشمندش بوسه بر پیشانی وی زد.
البته به روایت همرزمان وی ظاهرا در یکی از عملیاتها و در حین پرتاب موشک، اخلالی در یکی از سیستمهای موشکی ایجاد شد که ایشان با توجه به مهارت بالای خود، مشکلش را با یک سکه رفع و موشک با موفقیت شلیک شد.
شلیک موشکها توسط پایه گذار یگانهای موشک دریایی دوران دفاع مقدس، یکی پس از دیگری آنچنان لرزه بر اندام دشمن انداخته بود که علاوه بر انعکاس منطقهای و جهانی بر کاهش و افزایش قیمت نفت نه فقط در منطقه خاورمیانه بلکه جهان هم تاثیر گذاشته بود.
از دیگر اقدامات مهم سردار "مهدی درخشان” میتوان به این نکته اشاره کرد که ایشان نخستین فرمانده نیروی دریایی کشور بودند که موفق به انجام عملیات انتقال تجهیزات سنگین زرهی در عملیات های دریایی شدند و این مهم با انتقال تعدادی تانک به وسیله شناورهای غنیمتی از عراق به جزیره "قمر” به انجام رسید. افزون بر این، وی تالیف کتابی در مورد جنگ و موشکهای ساحل به دریا را در دست انجام داشت که متاسفانه به خاطر رنج فراوان ناشی از جراحتهای شیمیایی ناتمام ماند.
آقا مهدی، دارای پشت کار بالا و خستگی ناپذیر بود به طوری که گفته می شود یک شب که از بندرعباس به آبادان می آمد و می بایست بعد از اتمام امور موشکی جهت انجام ماموریتی جدید دوباره به بندرعباس برگردد، در مسیر بازگشت از فرط کار و خستگی در حین رانندگی خوابش میبرد که همین موضوع منجر به تصادف وی میشود.
گفته می شود حتی زمانی که مردم محلی برای امدادرسانی آمدند، وی همچنان از فرط خستگی ناشی از کار در خواب بود.
همچنین در مناطقی که ایشان فعالیت می کرد همیشه سعی بر رشد و بالندگی افراد بومی آن منطقه داشت به طوری که در توسعه آن دیار نقش چشمگیری داشته باشند. مصداق عینی این امر، ماهشهر، بندرعباس، آبادان و… است که تاکنون افرادی از این مناطق به مقامات ارشد نیروی دریایی کشور عزیز و پهناورمان رسیده اند.
سردار مهدی درخشان در طول چندین سال خدمات بیریا و مخلصانهاش: مسئولیت بنیاد مستضعفان و بسیج سپاه گچساران، فرمانده تیپ طرح لبیک (فاطمه الزهرا)، فرمانده سپاه فیروز آباد فارس، اولین فرمانده تیپ های موشکی بیست وشش سلمان آبادان و سی شش آصف هرمزگان نیروی دریایی سپاه پاسداران به طور همزمان، فرماندهی ارشد شمال خلیج فارس (مناطق یکم، دوم و سوم)، فرماندهی منطقه سوم نیروی دریایی امام حسین سپاه و فرمانده تیپ 49 حیدر کرار را در کارنامه افتخار آمیز خود داشت و به عنوان یکی از فرماندهان مخلص، متواضع، شجاع و جسور سپاه پاسداران در طول 8 سال دفاع مقدس خدمات زیادی انجام داد و همواره زبانزد فرماندهان در سپاه بود به گونه ای که در وصف رشادتهایش سردار سر لشکر محسن رضائی میگوید:
همه کسانی که از نزدیک او را می شناختند، اذعان دارند که درخشان، پاسداری شجاع، متدین، سخت کوش و با تدبیر بود. در عرصه های گوناگون خدمت، آزمونهای سختی را پشت سر گذاشت و کارنامه درخشان او در عرصه دفاع از حریم و میهن اسلامی چه در دوران مبارزات قبل از انقلاب و چه پس از پیروزی، بویژه در دوران دفاع مقدس یادگاری است ماندگار.
قاطعانه می گویم، سیستم موشکی سپاه در خلیج فارس، مدیون مجاهدتهای درخشان است و بارها فداکاری او در شلیک موشکها، خطرات بزرگی را از جبهه رزمندگان اسلام دور کرد.
همچنین دریابان علی شمخانی می گوید : سردار مهدی درخشان، در بی ریایی، بی تکلفی، دانش مداری، هر سنگری را که در اختیار می گرفت با حلم و بردباری جلوه های از تعهد و خدمت بی منت را به نمایش میگذاشت. کار از اوخسته می شد، ناتوانی در خانه او را هرگز نزد، واژه نق و منیت درادبیات کارآفرین او جای نداشت. مثل دریا با کمترین غوص هوبتش آشکار می گشت، زمانی که سنگرداری را در شمال خلیج فارس به عهده گرفت، اطمینان را در اعمال صلابت در دل مسئولین جای داد.
برادر عزیزم مهندس درخشان، در ذهن و تصورم، تصویری از شجاعت و سلامت، یک رنگی را آنچنان از خود حک کرده که بر نبودش به جز با ذکر، الا بذکرالله تطمئن القلوب آرامش نمی یابد. او سرنوشتی غیر از شهادت برای خویش متصور نبود و این خواست همه مردان آماده اجرای
فرامین الهی در هر وضعیت است.
آقا مهدی همزمان با حضور در جبهه های جنگ حق علیه باطل از ادامه تحصیل خود غافل نشد و اگر تحصیلاتش را در رشته فیزیک دانشگاه کاشان به دلیل فعالیتهای انقلابی اش به پایان نرساند اما کارشناسی خود را سال 1372 در رشته مهندسی عمران دانشگاه شهید چمران اهواز با موفقیت به اتمام رساند.
وی در حدود سال 1374 به درخواست خود به عنوان نیروی آماده باش سپاه پاسداران انقلاب اسلامی درآمد و با توجه به علاقه ای که به کشاورزی داشت مشغول به باغبانی، کشاورزی و آبادانی زمینهای زراعی موطن خود شد.
آقا مهدی که سالهای سال با جراحات دوران دفاع مقدس دست و پنجه نرم میکرد، در نهایت دیری نپائید بر اثر مجروحیتی که از بمب های شیمیایی دشمن بعثی به یادگار داشت، حدود شش ماه در بیمارستان شرکت نفت گچساران بستری شد تا اینکه کمیسیون پزشکی بیمارستان بقیه الله سپاه دو روز قبل از شهادت این سردار سرافراز اسلام، بر جانبازی او صحه گذاشت و وی را به عنوان جانباز شیمیایی (70 درصد سپاه – 25 درصد بنیاد شهید) از کار افتادگی کامل به رسمیت شناخت.
سرانجام سردار سرتیپ پاسدار مهدی درخشان پایه گذار یگانهای موشکی دریایی جنگ هشت ساله بر اثر جراحتهای دروان دفاع مقدس به ویژه مجروحیت شیمیایی وی، در اوایل فروردین ماه سال 1389 بعد از چندین ماه بستری به خیل همرزمان شهید خود پیوست و در کنار برادر شهیدش در زادگاه خود به خاک سپرده شد.
به هر حال با عنایت به آنچه گفته شد، یک سوال اساسی در ذهن مردم استان کهگیلویه و بویراحمد مظلوم و محروم اما همیشه در صحنه باقی مانده است که چرا سردار مهدی درخشان با این همه سوابق انقلابی و نظامی درخشان به ویژه مدیریت تحول و انقلاب موشکی در عملیاتها و به عنوان یکی از سرداران بزرگ کشور عزیزمان در جنگ تحمیلی که هیچ یک از فرمانده هان جنگ هشت ساله نقش موثر و کلیدی وی را کتمان نمی کنند. اما با این حال پس از گذشت چند سال از مرگ جانسوز و بسیار مظلومانه اش وی را هنوز هم شهید قلمداد نمیکنند.
واقعا چرا؟ مشکل کار کجاست؟
مگر غیر از این است که سردار درخشان چه قبل و چه بعد از انقلاب، امتحان خود را خیلی خوب پس داد به گونهای که اهل هر منطقه ای دیگر از کشور عزیزمان بود، به پاس دلاوریها و رشادتهای ارزشمند و کم نظیرش در انقلاب و جنگ تحمیلی که بارها و بارها معادلات نظامی دشمن را به واسطه پشتیبانی، تدبیر و مهارتش در شلیک موشکها بر هم زد، حداقل اتوبان، بزرگراه، خیابان یا هر چیز دیگری را به اسمش نامگذاری میکردند ولی دریغ از اینکه حتی کوچه ای در این مرز و بوم به نامش مزین باشد.
پس سردار جانباز ” مهدی درخشان ” به عنوان یکی از سرداران گمنام اما همیشه سرافراز تاریخ ایران فقط متعلق به خانواده ایشان نیست بلکه متعلق به همه مردم استان وکشور عزیزمان دارد و به همین خاطر رسانه های ملی و استانی می بایست به عنوان صدای مردم این موضوع بسیار مهم و خطیر را چون یک مطالبه و خواست عمومی؛ به گوش مسوولان استانی، کشوری و لشکری علی الخصوص بنیاد شهید کشور برسانند.
اگر چه حقیقت غیرقابل انکار این است که آقا مهدی با خدا معامله کرد، اما دفاع از حیثیت و خون یک شهید تکلیفی است برگردن همه همرزمان وی؛ پس آقا محسن، دریابان علی شمخانی و سردار فدوی عزیز، همانگونه که در هشت سال دفاع مقدس از جان، مال، ناموس و تمامیت ارضی کشور عزیزمان در مقابل دشمن بعثی تا بن دندان مسلح آن هم با دست خالی جانانه دفاع کردید؛ از حق همرزم جانبازتان آقا مهدی مظلوم؛ هم جانانه دفاع کنید.
1. منصورون گروهی چریکی در زمان پهلوی دوم بود که در شهرهای خوزستان فعالیت میکرد. این گروه در سال ۱۳۵۴ از اتحاد چند هسته مبارزاتی در دزفول، خرمشهر، اهواز، مسجد سلیمان، بهبهان و گچساران ایجاد شد.غلامحسین صفاتی دزفولی نقش محوری در این سازمان داشت و محسن رضایی، محمدباقر ذوالقدر و علی شمخانیاز دیگر اعضای مؤثر آن بودند. سابقه گروه منصورون به سال53 بر میگردد اما این گروه از جمع شدن 3 گروه به هم پیوستند که از سال 50-49 سابقه مبارزاتی داشتند.یکی گروه شهید سبحانی بود که به نحوی شکلگیری این گروه در سال 48-49 در دزفول شکل گرفت و مبارزه را آغاز کرد و سال 50 تمام افراد گروه دستگیر و روانه زندان اهواز شدند.گروه دوم حزب الله در خرمشهر بود که آنان نیز در سال 50 دستگیر و به زندان اهواز آمدند. این دو گروه همدیگر را در زندان پیدا کردند و سالهای 51 تا 53 که عناصرشان آزاد شدند در بیرون از زندان نیز در خوزستان با هم همکاری و فعالیت داشتند. گروه سوم از برادران مبارز اهوازی و مسجد سلیمانی (مثل آقایان علی شمخانی و محسن رضایی)، بهبهانی و گچسارانی (مثل شهید مجید بقایی، دقایقی و مهدی درخشان) نیز با دو گروه قبلی از دزفول و خرمشهر آشنا و به وحدت رسیدند.