ادیب نیشابوری از نگاه جلالی
زندگی و اشعار ادیب نیشابوری، به کوشش یدالله جلالی پندری ، با گفتاری از دکتر محمّد رضا شفیعی کدکنی، تهران، چاپ و نشر بنیاد، 1376 ، وزیری،سی و شش + 396 ص.
مرواریدی دیگر
«در بازار پرخرمهره کتاب، گهگاهی مرواریدی درخشان، چشم و دل فرهنگدوستان و فرهنگپروران را روشن میکند. زندگی و اشعار ادیب نیشابوری که به کوشش آقای دکتر یدالله جلالی پندری فراهم شده است، یکی از این مرواریدهاست»(1).
دربارۀ ارزش کار آقای جلالی همین بس که سخنور، پژوهشگر و منتقد ادبی بزرگ همگاه، دکتر محمدرضا شفیعی کدکنی با آسودگی خیال، تمامی یادداشتهای خود را در بارۀ ادیب نیشابوری در اختیار ایشان نهاده است.استاد شفیعی خود آفرینندۀ راهگشاترین و روشنگرترین آثار در زمینۀ نقد و شناخت شعر سنّتی و نوین فارسی است. آثاری همچون: صور خیال در شعر فارسی، موسیقی شعر، ادوار شعر فارسی، برگزیدۀ غزلیّات شمس و تصحیح اسرارالتوحید همه از کارهای بسیار نامور ایشان است. کارهایی که هرچند چاپ شود، باز بازار و کتاب کمبود آن را درخواهد یافت. همو در پیشگفتار ادوار شعر فارسی (نگارش 1385) به نیکی از دانشجویی با ذوق به نام جلالی یاد میکند که نزدیک به نیمی از کتاب ادوار شعر به نثر او نگارش یافته است، (گفتار از دکتر شفیعی است، امّا نوشتار از جلالی است) دکتر شفیعی فروتنانه بیان میدارد که برانگیزنده من در راه چاپ کتاب، جلالی بود.
بههرگونه ترسم از این است که بوی گزافه و بزرگانگاری از این شناسایی به مشام برخی از پرمدعایان قلم بهدست که شمارشان کم هم نیست برسد و بپندارند در نهان مرا با نویسنده بر سر آن سخنها رفته است، ولی میگویم:
ای باد به دماغان متکبّر
ای نزدیک بنیان دور ترسان
در چند قدمیتان یک نفر استوار، بیادعا و بیتکلّف
میشکافد از درون سنگها، صخرهها، کوهها
راهی را که به دریا میرسد
از بالا به زیر آیید، بیایید
دریا نزدیک است
موج بر موج سوار
در دل دریا قایقی کوچک به سوی خورشید میرود
سوار بر آن مردی است با اراده و با آهنگ
مردی که با عشق و دلبستگی پارو میزند
و با قلاب کوچکی در دست که نخ آن تا ژرفای جانش کشیده شده
در پی صدفهاست، بیتوجّه به جلبکها و خزهها
اگر یاریش نمیکنید، آب را گل نکنید.
و این هم تعبیری از آن دوست:
«مؤلّف از زمرۀ شبه محقّقان خام طمع و پرمدعایی نیست که به انگیزۀ حقیر نام و نان، پا به عرصۀ کار فرهنگی گذاشتهاند. انگیزهای که به او جسارت و همّت به دریا و طوفانزدن را داده، از گونهای دیگر است. او غوّاصی را در مکتب استاد بیبدیلی همچون دکتر محمدرضا شفیعی کدکنی آموخته است. باید شاگرد خلف چنان استادی باشی تا بتوانی چنین مرواریدی را صید کنی.»
و امّا کتاب مورد شناسایی ما اختصاص دارد به زندگی و اشعار ادیب نیشابوری، سخنوری از سرزمین پربار نیشابور، شهر فیروزه ، شهر عطّار، خیّام، فضلبن شاذان و شفیعی کدکنی. آشناترین چکامۀ ادیب نیشابوری که استادانی چند از موسیقی ایران آن را به آواز خواندهاند، با این دو بیت آغاز میشود:
همچو فرهاد بود کوهکنی پیشۀ ما کوه ما، سینه ما، ناخن ما، تیشۀ ما
بهر یک جرعۀ می منّت ساقی نکشیم اشک ما، باده ما، دیدۀ ما، شیشه ما
انگیزۀ آغاز بهکار کتاب، رهنمودی بود از سوی استاد شفیعی کدکنی به شاگرد توانایش جلالی، همو در پیشگفتار کتاب میآورد: «ایشان البته بر این عقیده بودند که نخست باید کار کرد، چون به هنگام کار است که توانها و ناتوانیها عیان میگردد و تنها پس از کار است که آدمی تجربه را در دستان خویش مییابد» (ص یازده)
و چه آزمونی گران قدر که جلالی آموخت «کتابی که آقای جلالی پندری فراهم آوردهاند، مجموعۀ ممتازی است و بدون تردید این کتاب در ردیف بهترین چاپها از دوواین شعرای پارسیزبان قرار میگیرد. به عبارت دیگر، دیوان کمتر شاعری از شعرای چند قرن اخیر تاکنون به این پیراستگی منتشر شده است.»(2)
هر آنچه بایستۀ یک کتاب بهویژه یک دیوان است، در این دفتر گرد آمده است. مباحثی چون: زندگینامه، اوضاع اجتماعی - سیاسی زمان، شاگردان، نوشتهها، عکسها و معاصران سخنور و نیز گفتارهایی که در بارۀ ادیب نیشابوری به نگارش درآمده است.
جدا از کتابنامه و فهرست شعرها و توضیحات بسیار گویا و راهگشای نویسنده، بخش تازهای به نام واژهنامه در پایان کتاب میبینم که کار را بر خواننده بسیار آسان نموده و از مراجعات چندباره و وقتگیر به فرهنگها میکاهد. چه بهتر که اگر بنای کاری را داریم، بکوشیم کاری را در دسترس دوستداران کتاب قرار دهیم که کامل، گویا، آراسته و پیراسته باشد، چنانکه آقای جلالی نیز چنین کردهاند.
پس از دیدن دیوان ادیب نیشابوری تاسّفم از آن رو دوچندان شد که چاپ بدون دقت و مقابله و نادرست جلال عضد یزدی را دیده بودم و همین دیوانی که آقای جلالی بر روی آن کار میکردند. اگر آن همشهری [آقای احمد کرمی] فرصت داده بود، میتوانستیم اکنون کاملترین کار را درباره عضد یزدی از دکتر جلالی ببینیم و امید است که آقای جلالی دلسرد نشده و با توان بیشتری به کار بر روی دیوان عضد ادامه داده تا در آیندۀ نزدیک گواه دیوانی گرانسنگ از آن سخنور خوشسبک باشیم.
پانویس:
1- گفتۀ یکی از دوستان نکتهسنج.
2- بتهکن[میرانصاری]،علی، کیهان فرهنگی، س 6،ش1، فروردین 1368، ص 44.