شیر تعزیه یکی از نمادهای آئین تعزیهخوانی است. در عهد قاجار که آئین تعزیه و شبیهگردانی به خاطر علایق شخصی ناصرالدین شاه بسیار پررونق بود مقتلنویس به پیشنهاد معین البکاء که کارگردان نمایش تعزیه بود، از دل متون تاریخی، گزارههایی استخراج میکرد که به هیجان و جذابیت نمایش بیفزاید. یکی از این عناصر جذاب، ماجرای شیر تعزیه است که پس از شهادت بازیگرِ نقشِ سیدالشهداء علیه السلام بر بالین او حاضر میشود و اشک میریزد.
گردانندگان تکیۀ دولت در زمان ناصرالدین شاه، همه گونه امکاناتی را در خدمت آئین تعزیه به کار میگرفتند حتی گاه شیری زنده و محبوس در قفس را در پیش دیدگان مردم حاضر میکردند تا هیجان صحنه را بیشتر کنند.
اگر چه امروز شیر تعزیه مثل زمان قاجار جدی گرفته نمیشود ولی هنوز در برخی از تکایا، فردی جامهای به شکل پوست شیر به تن میکند و این نقش را اجرا میکند.
اما سوال اساسی این است که آیا برای این ماجرا، مستند تاریخی یا حدیث معتبری وجود دارد؟
مستندات شیر تعزیه
داستان شیر در کربلا در منابع موجود به سه شکل متفاوت نقل شده که تفصیل هر سه را بیان و سپس آن را ارزیابی میکنیم.
یک. جریان سلطان قیس هندی
در مقتل «طوفان البکاء» جوهری هروی (متوفای 1253 ق)، «مجالس المتقین» برغانی و «مرقات الایقان» مجتهدزادۀ گنجوی، کرامتی از سیدالشهداء علیه السلام نقل شده که خلاصهاش این است:
پادشاه یکی از ممالک هند به نام سلطان قیس در روز عاشورای 61 هجری تصمیم به شکار گرفت. او در شکارگاه آهویی دید و آن را دنبال کرد اما در میانۀ صحرا گم شد. در این هنگام شیری از بیشه درآمد و به او حمله کرد. سلطان قیس که گویی به مقام سیدالشهداء علیه السلام آگاه بود، به حضرت متوسل گردید. امام علیهالسلام با همان حال تشنگی و پیکر زخمی به یاری او شتافت. در این هنگام، شیر صورت بر دامن حضرت گذاشت و گریه کرد و رفت.
ارزیابی این گزارۀ تاریخی
هیچکدام از نویسندگان یادشده به منبع سخن خود اشارهای نکردهاند. از طرفی در کتب تاریخی متقدم هم چنین نقلی یافت نشد. بنا براین نمیتوان به این گزارۀ تاریخی اعتماد کرد.
خدشۀ دیگری که بر این داستان وارد است اینکه سرزمین هند 32 سال پس از واقعه عاشورا یعنی در سال 93هجری توسط مسلمانان فتح شد. (المعارف، ص570) چگونه سلطان قیس، قبل از ورود اسلام به هند، به مقام سیدالشهدا علیه السلام واقف بوده؟!
علامه مجلسی معتقد است که میتوان ماجرای شیر در کربلا را یکی از معجزات سیدالشهدا عیله السلام برشمرد. ایشان معتقد است دشمنان و گزارشگران بنی امیه برای اینکه این کرامت پنهان بماند داستان تاختن اسبها را ساختهاند و شاهد بر این امر این است که ابن زیاد به خاطر این دروغ به آنها جایزه کمی داد. (مرآة العقول فی شرح أخبار آل الرسول، ج5، ص371)
دو. وجود شیر در کربلا پس از شهادت حضرت
این موضوع در کتاب ناسخ التواریخ به شکل دیگری منعکس شده است.
از زبان مردی از قبیله بنی اسد نقل شده که پس از واقعه عاشورا، هنگامی که سپاه دشمن به کوفه برگشت، هر شب شیری از سمت قبله میآمد و به قتلگاه میرفت، صورت خود بر آن پیکر مطهر میمالید و تا صبح گریه میکرد. (ناسخ التواریخ، ج4، ص23)
جواد محدثی با اشاره به این داستان مینویسد:
«بر اساس همین نقل، در مراسم شبیهخوانی و تعزیه کربلا کسی در پوست شیر میرود و در میدان نبرد حاضر میشود و پس از آن که سید الشهداء(ع) شهید میشود، خود را بر پیکر او میرساند و بر پیکر آن حضرت میگرید و این صحنه موجب تأثر و گریه تماشاگران تعزیه میشود.» (فرهنگ عاشورا، ص286)
ارزیابی نقل ناسخ التواریخ
با اینکه بنای میرزا محمد تقی سپهر در ناسخ التواریخ این بوده که آنچه در آثار پیشنیان آمده را در کتاب خود بیاورد اما برای این داستان، سندی ارائه نمیدهد. به علاوه بر اساس منابع معتبر تاریخی مثل تاریخ طبری، انساب الاشراف بلاذری و مناقب ابن شهرآشوب، بنی اسد پیکر مطهر سیدالشهداء را فردای روز عاشورا دفن کردند. بنابراین این قصه که شیری هر شب به کربلا میآمده و برمیگشته، درست نمینماید.
متاسفانه کتاب ناسخ التواریخ در بیشتر وقایع تاریخی از جمله عاشورا، تحریفات فراوان دارد. بعضی از محققان از جمله شهید مطهری درباره او گفتهاند: مرد متدینی بوده، اما تاریخش زیاد اعتبار ندارد. ».
مورخ معاصر، رسول جعفریان هم معتقد است این کتاب به جز بخش تاریخ قاجاریهاش، فاقد ارزش تاریخی و در واقع منسوخ التواریخ است. (حیات فکری و سیاسی امامان شیعه، ص36)
سه. داستان شیر در کتاب کافی
مرحوم کلینی این داستان را در کافی به صورت دیگری آورده:
«هنگامى که امام حسین(ع) به شهادت رسید و دشمنان تصمیم گرفتند بدن مبارکش را پایمال سم اسبها نمایند، فضه به حضرت زینب گفت: وقتى کشتى سفینه(غلام رسول خدا) شکست و او داخل جزیرهاى شد، ناگاه با شیرى مواجه شد و به او گفت: اى شیر! من غلام پیامبر خدا(ص) هستم، آن شیر در مقابل او همهمه کرد تا اینکه راه را به وى نشان داد و خود آن شیر در یک طرف ایستاد. اکنون شما به من اجازه دهید تا نزد این شیر رفته و او را از تصمیمی که دشمن برای فردا دارد آگاه نمایم. سپس فضه نزد شیر رفته و گفت: اى ابا الحارث! آن شیر سر خود را بلند کرد، فضه به او گفت: آیا میدانى این گروه فردا میخواهند چه کاری با بدن امام حسین(ع) انجام دهند؟ تصمیم دارند: پشت مبارک او را پایمال سم ستور نمایند. آن شیر آمد و دستهاى خود را روى بدن مقدس امام حسین نهاد. وقتى آن گروه آمدند و با این منظره مواجه شدند، ابن سعد گفت: دچار فتنهاى شدیم و مبادا آنرا بر انگیزید، بر گردید! و آن گروه نیز برگشتند. (کافی، ج 1، ص 465- 466)
ارزیابی
میدانیم که مرحوم کلینی از محدثان بزرگ اسلامی است که در عصر غیبت صغری میزیسته و به کتب «اصول اربعه مئه» (400 کتاب حدیثپژوهی که بدون واسطه یا با یک واسطه از امامان معصوم نقل روایت کردهاند) دسترسی داشته لذا در نقد روایات او مخصوصا روایات کافی شریف که یکی از چهار کتاب طراز اول شیعی است، دقت بیشتری لازم است. اکنون با علم به این موضوع میگوییم آنچه کلینی در کافی آورده حدیث نیست چون سند حدیث باید به امام معصوم برسد که اینگونه نیست. بنابراین باید این داستان را یک نقل خواند. اما آنچه باعث تردید در اعتبار این نقل میشود این است که در سلسله راویانش، شخصی به نام عبد الله بن إدریس وجود دارد که با امیرالمؤمنین علیه السلام دشمن بوده. (تیسیر المطالب فی أمالی أبی طالب، ص629)
به علاوه، سند این نقل، متصل نیست و افتادگی دارد و به اصطلاح «مرسل» است.
از نظر متنی هم این اشکال وارد است که طبق نظر مشهور، لشکر اشقیاء همان روز عاشورا پیکر مطهر سیدالشهداء را با سم ستوران پایمال کردند در حالی در نقل کلینی، این جنایت فجیع به فردای عاشورا نسبت داده شده است.
دفاع علامه مجلسی از وجود شیر در کربلا
علامه مجلسی معتقد است که میتوان ماجرای شیر در کربلا را یکی از معجزات سیدالشهدا عیله السلام برشمرد. ایشان معتقد است دشمنان و گزارشگران بنی امیه برای اینکه این کرامت پنهان بماند داستان تاختن اسبها را ساختهاند و شاهد بر این امر این است که ابن زیاد به خاطر این دروغ به آنها جایزه کمی داد. (مرآة العقول فی شرح أخبار آل الرسول، ج5، ص371)