تلاش بشر براي برقراري ارتباط با يكديگر را در كلام امروزي كنش ارتباطي ميگويند. هر كنش ارتباطي حاوي پيام است و هر پيام چهار بخش دارد: 1 ـ فرستنده پيام 2 ـ گيرنده پيام 3ـ متن پيام 4 ـ محيط اجتماعي دريافت پيام.
روزنامهنگاري، به معناي عام كلمه و به معناي فعاليت رسانهاي به منظور اطلاعرساني و جهتدهي به افكار عمومي، به همه فعاليت رسانهاي اطلاق ميشود از روزنامه و مجله تا تلويزيون و خبرگزاري و سايت و وبلاگ.
و همين روزنامهنگاري، عينيترين نمود كنش ارتباطي در دوران ماست. اگر نخواهيم به مناسبت روز خبرنگار يكسره در مدح و منقبت روزنامه نگاري سخن برانيم، ميتوانيم چالشهاي چهار بخش اصلي پيام و پيامرساني در ايران امروز را، فهرستوار بر شماريم.
1 ـ فرستنده پيام ـ روزنامهها، خبرگزاريها و شبكههاي تلويزيوني از نظام صنفي و نظارت دروني هماهنگي برخوردار نيستند. به ديگر سخن طيف فعالان حوزه رسانهها بسيار متفاوتند و مانند اكثر حوزههاي ديگر، آدمهاي نامرتبط با حوزههاي تخصصي در اين حوزه فعالترند از آدمهاي مرتبط. براي همين، در بسياري رسانهها، پيامها از دقت و صحت كافي برخوردار نيستند.
گزارشهاي متفاوت و متناقض از يك واقعه در رسانههاي مختلف، گواه اين سخن است. آمارهاي ضد و نقيض و گهگاه به كلي غلط، البته گاه از مبداء مسئولان مربوطه است و گاه ناشي از عدم تسلط خبرنگار مربوطه به موضوع.
2 ـ گيرنده پيام ـ گيرنده پيام يعني مخاطب. مخاطب مردم هستند كه چندان با فرهنگ مطالعه منظم و روزانه رسانههاي مكتوب عجين نشدهاند. همه فريادهاي كارشناسان مبني بر نبود فرهنگ مطالعه رسانههاي مكتوب و لزوم آفرينش آن، تاكنون به علل معلوم و نامعلوم راه به جايي نبرده است. تيراژ مطبوعات گواه صادق اين سخن است. ضعف اعتماد عمومي به رسانهها، كماكان از دلايل اين وضع است اما دلايل ديگر را نميتوان ناديده گرفت از جمله احساس بينيازي نسبت به مطالعه مطبوعات و احساس غير مفيد بودن مطالعه مطبوعات و اساساً مطالعه. پيش از اين گمان ميرفت پايين بودن تيراژ مطبوعات در ايران بيشتر به دليل بيسوادي اكثريت جامعه است اما با سواددار شدن اكثريت جامعه، بازهم ميل به مطبوعات افزون نشد.
3 ـ متن پيام ـ متن پيام عبارتست از اخبار و گزارشها و تحليلهاي رسانهها اين پيامها مشتمل بر دو نوع است.
اول، پيامهايي كه به عنوان خبر، توسط مسئولان توليد ميشوند و رسانهها آن را بازتاب ميدهند و دخالتي در محتوا و متن آن ندارند. اين پيامها نوعاً شامل اخبار و وعدههاي دولتي است. محقق نشدن بسياري از وعدههاي دولتي و وفا نكردن برخي مسئولان به قولهاي خود، يكي از آفات روزنامهنگاري در اين سرزمين است.
خوانندگان غير حرفهاي، سخنان نادرست يا وعدههاي تحقق ناپذير مسئولان را ـ كه در رسانهها بازتاب مييابد ـ با دروغپردازي رسانهاي مترادف ميگيرند و اين به بياعتمادي مخاطب به رسانهها ميانجامد كه رسانه ناباوري و رسانهگريزي مردم را در پي ميآورد.
دوم ـ تحليلها و تفسيرهاي رسانهها. اين تحليلها و تفسيرها توسط عوامل داخل رسانهاي يا خارج رسانهاي توليد اما توسط رسانه عرضه ميشود و مسئوليتش با رسانه است. چنانچه اين بخش از فعاليت رسانهاي كه شامل تبيين وقايع موجود و پيشبيني وقايع بعدي ميشود، در بلندمدت از صحت و استحكام قابل قبولي برخوردار نباشد، اثر رواني نامطلوبي بر اعتماد مخاطب بر جا ميگذارد كه جبرانناپذير است. اين تأثير ميتواند هم مخاطب را به يك رسانه خاص بياعتماد كند و هم به ذات رسانه.
4ـ محيط اجتماعي پيام ـ محيط اجتماعي پيام مجموعه شرايطي است كه باعث ميشود مردم به سمت رسانه ـ بويژه رسانه مكتوب?ـ حركت كنند يا نكنند. اين امر مستقل از آن است كه رسانهها قوي باشند يا ضعيف. به عبارت بهتر، وقتي مردمي كتاب نخوانند، روزنامه هم نخواهند خواند. وقتي تيراژ كتاب در ايران 80 ميليوني كه 90 درصد مردم هم باسوادند، كمتر از تيراژ كتاب در دوراني است كه جمعيت كشور كمتر از 30 ميليون نفر بود و كمتر از نصف ملت سواد خواندن و نوشتن داشتند، نميتوان انتظار روزنامه خواني و مجله خواني هم داشت. در اين اوضاع، روزنامههايي كه متولد ميشوند، نوعاً كاركرد اطلاعرساني به مخاطب عام ندارند، بلكه به عنوان ابزاري در خدمت حزب يا جريان سياسي يا اقتصادي ويژهاي عمل ميكنند و دغدغه ملي كمكم رنگ ميبازد.
درست به همين دليل است كه طبق آمار رسمي وزارت ارشاد، شمار روزنامههاي سراسري در ايران بيشتر از بيست برابر ايالات متحده آمريكاست اما مجموع تيراژ روزنامههاي ما به يك و نيم ميليون نسخه نميرسد.
در كشورهايي كه فرهنگ روزنامه خواني به شكل يك هنجار عامه درآمده است، تيراژ روزنامهها بالاست اما در كشور ما، تعداد عناوين روزنامهها زياد است با تيراژي قليل.
در حالي كه در آلمان به ازاي هر 100 نفر بيش از 100 نسخه روزنامه منتشر ميشود در ايران به ازاي هر 100 نفر كمتر از دو نسخه روزنامه چاپ ميشود. در همين حال تعداد عناوين روزنامههاي ما دهها برابر آن كشور است.
اين ستون مجال واشكافي بيشتر اين مقوله را ندارد، اما وقتي ما يگانه كشوري هستيم كه اختصاصاً روزي به نام «روز خبرنگار» داريم، براي اينكه توجه و تأكيدمان به مقوله خبر، خبررساني، رسانه و روزنامهنگاري، مانند بسياري از مسائل ديگر در حد يك شعار صرف باقي نماند، لامحاله بايد براي يافتن علل«احساس بينيازي اكثريت مردم به رسانهها» و نيز يافتن راهكارهاي«خلق روزنامههاي موفق و خوانندگان پرشمار و وفادار» همتي كنيم و گرنه هر سال بايد روز خبرنگار را در حالي گرامي بداريم كه تنها دو درصد جمعيت كشور روزنامه ميخوانند.