مسیر ارتباطی:
روستای فشک داری راه مالرو و آسفالت بوده و برای سفر به آنجا از تهران بایستی از مسیر تهران – قم که مسافت آن از تهران تا فشک ۲۷۰ کیلومتر است را طی نمود در طول مسیر ابتدا از تهران به سوی قم و سپس در دو راهی سلفچگان جاده آشتیان را انتخاب نموده و پس از گذشتن از روستاهای مزرعهنو، کردیجان، هزارآباد، شهرستان آشتیان، گرکان، شهراب، نارنجستان، مجدآبادکهنه، خسروانعلیا، سپس به روستای فشک به مرکزیت دهستان فشک بخش فراهان میرسیم.
شرایط زبانی:
مردم روستای فشک و دیگر روستاهای دهستان فشک به زبان ترکی تکلم میکنند. مردم روستای درمنک به زبان فارسی با لهجه محلی خاص این روستا، صحبت میکنند. شرایط مذهبی:
در روستای فشک مردمی بسیار مذهبی و اکثریت مطلق مسلمان شیعه مذهب هستند
تأسیسات عمومی:
بجز دوره آموزش عالی (دانشگاه) این روستا دارای مدارس ابتدایی و راهنمایی و همچنین دارای درمانگاه و حمام عمومی، نانوایی است همچنین دیگر نقاط روستایی این دهستان دارای امکانات لازمه برای زندگی از جمله برق، گاز و آب لوله کشی شده و تلفن را دارا میباشد.
مشاغل عمومی:
محور اصلی تأمین معاش مردم بر پایه کشاورزی بوده و در کنار آن دامپروری نیز رواج دارد.
خویشاوندی:
افراد در این روستا نسب از پدر میبرند. ازدواجها در این منطقه سابقآْ بیشتر نسبی بوده، ولی امروزه عمدتاً غیر فامیلی است و هیچگونه اجبار یا ممنوعیت در ازدواج وجود ندارد. طوایف و فامیلیهای مهم روستا عبارتند از: یوسفی، فشکی، طبری، غنجی، عباسی، کوچکی، برجی و...
پوشاک:
پوشاک محلی مردان: سرپوشها: کلاه پشمی، کلاه نخی، کلاه دوره دار، کلاه نمدی تنپوشها: پیراهن، شلوار بندی، جلزقه (جلیقه)، آلخالق (نوعی کت)، قبا (بالا پوش مردانه) پاپوشها: گیوه، ارسی، (نوعی کفش چرمی)، گالش (نوعی کفش لاستیکی)
پوشاک محلی زنان: سرپوشها: چارقد (نوعی روسری)، عرقچین (نوعی کلاه)، پیشانی بند (نوعی چارقد) تنپوشها: پیراهن، پاچین (پیراهن بلند)، شلوار، شلیته (نوعی دامن کوتاه) آلخالق (نوعی کت) جلیقه پاپوشها: نعلین (نوعی کفش چرمی)، کفش ساغری (نوعی پاپوش چرمی، گیوه)
مسکن:
بافت نقاط جمعیتی منطقه: بافت کلی اکثریت دهستان فشک بافت مجتمع تودهای است
بافت فضاهای اصلی خانهای سنتی فشک: تالار اتاق مهمان، اتاق نشیمن، آشپزخانه، ایوان (هال)، مهتابی (ایوان رو به بیرون خانه، بالکن) بالاخانه، تندرستان (محل پخت نان)، کامبار (انبار کاه)، سیزان (محل نگهداری دام)، حصار (حیاط) باربند (فضائی سرباز و محصور در حیاط که ویژه آغل تابستانی دام میباشد)، انباری، کنارآب (توالت) دالانورودی منزل، پستو
تاپو:
در برخی مساکن سنتی فضائی مکعب شکل که از گل ساخته شده وجود دارد که کاربری آن جهت ذخیره غلات بهویژه گندم میباشد.
ویژگیهای معماری منازل سنتی روستای فشک:
معماری بافت سنتی روستای فشک اساساً درون گرا و دارای حیاط مرکزی میباشد.
مصالح بکار رفته در منازل سنتی:
خشت، کاهگل، تخته، نی، چوبی، گچ، پردو (شاخ و برگ درختان) و سنگ.
تهویه هوا:
در سقف مساکن بافت سنتی دریچهای به نام باجه عمل تهویه هوا را انجام میدهد.
نورگیری منازل:
نورگیری فضای داخلی خانهها نیز از طریق پنجره کوچک میسر میشود.
زیر طاقی:
زیر طاقی یا دالان ساباط در معماری ویژگی است که در معماری و ساخت بافت قدیم روستای فشک به کار رفتهاست.
گنجه:
فضایی کمدی شکل در دیوار اتاقهای منازل که جهت نگهداری وسایل مختلف کاربری داشته و دارای دو درب چوبی دو لنگه میباشد.
کشاورزی:
محصولات سنتی زراعی دهستان فشک:
گندم، جو، پیاز، سیب زمینی، نخود، عدس، هندوانه، چغندر و یونجه
محصولات باغی مهم فشک:
انگور، سیب، بادام و گردو
مالکیت زمین زراعی:
مالکیت زمین در روستا بهصورت خرده مالکی است
مزرعههای مهم فشک:
دودره، سلوا، حماوا، همواره، رسوان، جوزان
نوع کشت:
در روستای فشک کشت آبی و پائیزه، کشت غالب منطقه بوده و کشت بهار صرفاً برای کاشت صیفیجات و حبوبات صورت میگیرد
آئین و مراسم شب یلدا در روستای فشک
از آنجاییکه یادم میآید شب یلدا در روستای فشک با سوز و سرما و گاهی نیز با بارش برف سنگین همراه بود.
ما نیز از چندروز قبل خودمان را برای شب یلدا و بعضا پرخوریهای این شب آماده میکردیم. در این روستا رسم بر این بود که شب یلدا همه اعضای خانواده اعم از مجرد و متاهل در منزل پدربزرگ پدری جمع میشدند. جمع شدن اعضای خانواده در بعضی مواقع فراتر میرفت و اعضای یک فامیل در منزل بزرگتر آن فامیل (متشکل از چند خانواده، عمو، پسرعمو، دائی، خاله و عمه و..) جمع میشدند و به شادمانی و گپ و گفت: میپرداختند
در این شب رسم بر این بود که شاهدانه را تفت (بو) میدادند و با گندم تفت داده شده مخلوط کرده و میخوردند و این خوراکی از ضروریات شب یلدا است که به آن قورقا میگویند
از دیگر خوراکیهای این شب نیز میتوان به قووت اشاره داشت. روش تهیه قووت نیز بدین صورت بود که ابتدا گندم را تفت داده و سپس گندم تفت داده شده را با دستاس به صورت آرد درمیآوردند و به آن شیره انگور اضافه میکردند و سپس آن را به شکل گرد و کرهای شکل درمیآوردند و میل میکردند (البته قووت را به صورت پودر به همراه شکرنیز مورد استفاده قرار میگرفت، اما مخلوط آن با شیره انگور بیشتر مرسوم بود)
از دیگر تناولات شب یلدا در روستای فشک میتوان به ترشی جوجه و ترشی انگور اشاره کرد نحوه تهیه آن هم بدین صورت بود که در فصل تابستان زمانی که برداشت هنداونه و انگور صورت میگرفت در ابتدا انگور خوشهای و هندوانههای ریز و کوچک را جدا میکردند و آن را درون بستله (خمره سرکه) قرار میدادند و سپس آن را در جای خنک و تاریک قرار میدادند و در شب چله در آن را باز کرده و از محتویات آن که ترشی جوجه و ترشی انگور بود میل میکردند
همچنین میتوان به خوردن باسلوق (مخلوط آرد و شیره انگور) که به صورت قالبهای مربع شکل و به رنگ قهوهای تیره و شیرین و خوشمزه بود نیز اشاره داشت
در این شب اگر مهمانی از شهرستان در مراسم شب چله حضور داشت احتمال بودن هندوانه بر سر سفره، دور از انتظار نبود، اما در شرایط معمول به جای هندوانه، ترشی جوجه که همان هندوانه ترشی است وجود داشت
از سرگرمیهایی که در این شب به آن میپرداختیم میتوان به بازی زری ZARAY (گلیاپوچ) اشاره داشت که در این بازی دو گروه با هم بازی گل یا پوچ بازی میکردند و بر سر یک خوراکی شرط بندی میکردند و گروه بازنده باید هزینه خوراکی را متقبل میشد
همچنین نقل گفتن بزرگتر مجلس که بیشتر بازگو کردن قصههای امیرحمزه و امیرارسلان بود توسط افراد باسواد برای جمع نقل میشد و یا فردی از روی این دو کتاب برای عموم میخواند
در این شب خانواده داماد تازه عقد کرده نیز به همراه هدیهای به نزد خانواده عروس میروند و شب چله را نیز با هم میگذرانند
در این شب بزرگترها بچهها را از چله قورتی (گرگ شب چله) میترسانند. هنوز هم این احساس ترس در ما وجود دارد که این گرگ در این شب به ده ما حمله میکند.
آئين كوسَه (كِسِه) در روستاي فشک
درست چهل روز از زمستان گذشته و پنجاه روز به نوروز مانده (چله کوچک) یعنی دهم بهمن ماه هرسال در روستای فشک همانند برخی از مناطق کشور آئین و مراسم برپایی کوسه اجرا میشود. کوسه نمادی از دیو خشکسالی و سرما است که نقش اول نمایش را فردی به نام کوسَه (کِسِه) برعهده دارد. در این آئین و مراسم شعرهایی برای شادی و خوش یمن بودن توسط افراد شرکت کننده سروده میشود که مضمون این اشعار رخت بربستن زمستان وآمدن بهار همراه با خیر و برکت را میباشد.
قِرخ گِده آله قالده / پانبوق جووالده قالده / چارخوم دووارده قالده /کِسه گِنَه پانبوق آلده
(۴۰ روز از زمستان رفت و ۵۰ روز ماند پنبهها توی جوال ماند چرخ پنبه زنم رو دیوار آویزان ماند باز با این حال کوسا رفته دوباره پنبه خریده)
بیرقوش گَلده هَوادَن /قاناته چهل قوودَن /ییدوق ایشدوق گده روق خانمانیز آوادان قوین آله باش قوین قارله داغلر آش قوین قارانقولوق گِجَده چوپانَه یولداش قوین قوین گِدر دَرینَنَ بیر پیالَه کَرَینَن اوشاقلَر آلا دیی قِزلَر ماشا الله دیی.
(یه گنجشکی اومد از آسمان بسیار قوی و پر قدرت خوردیم و نوشیدیم داریم میریم زندگیتون پربرکت باشه گوسفند ابلق (سیاه و سفید) از توی کوههای پر برف بیا پائین توی شبهای تار و تاریک یار و رفیق چوپان باش گوسفند از درهها عبور میکنه و از علفها میخوره و به صاحبش کره میده بچهها خدا خدا کنید دخترها بهش ماشا الله بگوئید).
کـسـه گلیب هاوادان، بُرکو دو یل قوادان (کوسه به هوای انعام آمده کلاهش را ببینید!)
کـسـه نی، پایون ورین اویز اُلسون آبادان (پس از داشتههای خود سهمی به کوسَه بدهید خانه شما آباد باد.)
کِسَه دو خان دو خان دو باغچده قوش قوندو حضرت یالوارندو حضرت یاره اولسون بیر توله آته اولسون مینسون گِدسون اودونه قارقه باتسون بودنه قله قله جاندو مازه قله جاندو.
کسه درون یک خانه توی باغچهها نگهبانی میده برای برکت و رزق و روزی دعا میکنه خدا دعاشا مستجاب کنه تا یه طویله اسب و احشام داشته باشه سوار شه و بره دنبال رزق و روزی.
نحوه اجرای مراسم کوسَه (کِسه) در روستای فشک:
روز چهلم زمستان (چله کوچیکه) یک نفر (این فرد بیشتر از چوپانان انتخاب میشود) بهعنوان کوسَه انتخاب شده مراسم کوسه گردانی را به اجرا درمی آورد. این فرد ظاهر خود را به طرز عجیبی آراسته کرده و با حرکات تمسخرآمیز و سرودن شعرهایی نوید رفتن سرمای طاقت فرسا و آمدن بهار همراه با خیر و برکت را میدهد. کوسه یک کلاه نمدی بر سر میگذارد و دور تا دور این کلاه را جارو (آغ بوتا) میبندد طوری که قسمت پهن و رشتهای این نوع جارو به سمت بالا باشد و یک حالت بوتهای یا تاجی شکل به سر کوسه بدهد. این فرد اغلب لباسهای ژولیده و کهنه به تن میکند. اکثر اوقات چند دست کت بلند و پاره پاره به تن کرده و سرو صورت خود را با زغال سیاه کرده و با پشم گوسفند ریش و سبیلی بزرگ برای خود درست میکند تا بیشتر خنده دار شود. کفشهای او بزرگ پاره و تا به تا میباشد. یک چوبدستی نتراشیدهای به دست گرفته که اکثر اوقات بلندی این چوبدستی از قد کوسَه بیشتر است. همچنین بر روی دست و بازوی خود چند عدد زنگوله زبانه دار میبندد. به همراه کوسَه یک نفر دیگر که او هم میتواند چوپان بوده یا از دوستان کوسَه باشد به عنوان زن یا همسر کوسَه به اجرای این مراسم شیرین و به یاد ماندنی میپردازد. زن کوسَه هم با لباسهای رنگاوارنگ خود را آراسته نموده و پشت سر کوسه به راه میافتد. در بعضی مواقع دو نفر همراه نیز با کوسه و زنش برای جمع کردن هدایا و پول به چشم میخورد.
مردم ده (بیشتر بچه ها) به دنبال گروه کوسَه را میافتند و مراسم کوسَه اجرا میشود. کوسَه که در پیشاپیش گروه حرکت میکند با دستان خود صدای زنگهای بسته شده به خود را در میآورد و سپس وارد خانهها میشود و با پاشنه کفش و یا چوبدستی خود ضربهای به در طویله میزند با این اعتقاد که این کار شگون دارد و برای صاحب خانه خیر و برکت میآورد. کوسَه همچنان صدای زنگولهها را در میآورد و اشعاری را میخواند و هنرنمائی میکند و صاحبخانه مبلغی پول یا خوراکی و ارزاق به کوسَه میدهد. در این روز در اکثر خانه برای ورود کوسَه باز میباشد. کوسَه نیز سعی میکند وارد خانههایی شود که بز و گوسفند دارند. در بعضی از خانهها مثل خانههایی که دام زیادی دارند یا تازه داماد درآن خانه باشد کوسَه خود را به غش زده و زنش با داد و فریاد طلب پول کفن و دفن کوسَه را از صاحبخانه مینماید.
لازم به ذکر است مراسم کوسَه در ایران به چند شکل صورت میگیرد، مراسم کوسَه برنشین به جهت استقبال از نوروز است. مراسم کوسَه توسط چوپانان اجرا شده و در چله کوچک انجام میشود و نمونه دیگر آن مراسم کوسَه گلین است که برای طلب باران اجرا میشود. از دیگر مراسمها میتوان به مراسم کوسَه ناقالدی اشاره کرد مردم معتقد بودند که آمدن ناقالدی شگون دارد و با خود خیر و برکت به همراه میآورد و موجب باروری و زایش میش و بزها و گاوها میشود.
از سوی دیگر چوپانان و بعضاً افراد فقیر و بیچیزی که اجرا کنندگان این مراسم بودند از این راه چیزی بدست میآوردند تا زمستان را راحتتر بگذرانند با فرارسیدن ایام کوسه گردانی و چله کوچیکه کودکان و نوجوانان و حتی مردم خوشحال میشدند، چون براین باور بودند که کمر زمستان شکسته و بهار نزدیک است و این مراسم موجب تفریح، سرگرمی و تفنن آنها نیز بوده است