با صادرات ١/۴ میلیون بشکه در روز دولت حداکثر ٢۵میلیارددلار درآمد نفتی خواهد داشت؛ یعنی معادل ۷۰هزارمیلیاردتومان درآمد ریالی. درآمدهای مالیاتی دولت هم در خوشبینانهترین حالت حدود ۸۰هزارمیلیاردتومان برآورد میشود. پس این دو قلم درآمد اصلی دولت میشود ۱۵۰هزارمیلیاردتومان.
از سوی دیگر دولت ۴۵هزارمیلیاردتومان باید یارانه بدهد، ٨٠هزارمیلیاردتومان باید حقوق و دستمزد بدهد و ٢۵هزارمیلیاردتومان هم باید به صندوقهای بیمه بازنشستگی برای پرداخت حقوق بازنشستگان کمک کند. پس ١۵٠هزارمیلیاردتومان همین سه تعهد دولت هزینه دربردارد. پس کل درآمد نفتی و مالیاتی دولت میرود بابت حقوق و یارانه. پس دیگر دولت در ایران حتی نمیتواند اگر آسفالت جادهای کنده میشود، درست کند یا یک پل احداث کند. بنابراین سرمایهگذاری در حوزههای اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی به صفر میرسد. به فرض اگر با عربستان هم روابط را بهبود ببخشیم و این کشور را به کاهش تولید و عرضه نفت متقاعد کنیم، حداکثر نفت به ۶٠دلار خواهد رسید. این یعنی درآمد دولت از محل درآمد نفت نهایتا به ۱۵هزارمیلیاردتومان افزایش مییابد که باز هم چیزی تغییر نمیکند.
بنابراین اتفاقات جاری بازار نفت به مفهوم پایان مدیریت دولت در عرصه توسعه است. حالا دولت برای شش میلیون بیکار چه میخواهد بکند؟ با هزاران پروژه ناتمام که اتمام آنها حدود ۸۰۰هزارمیلیاردتومان بودجه میخواهد، چه میکند؟ دولت با سالی یک میلیون متقاضی کار جدید چه میکند؟ با بحران آب و بحران زیستمحیطی چه خواهد کرد؟ با ٢٠٠هزارمیلیاردتومان بدهی معوقه به بخش خصوصی که بخش خصوصی را زمینگیر کرده میخواهد چه کند؟ با صدهاهزار واحد ناتمام مسکن مهر که اتمام آنها ۱۵۰هزارمیلیاردتومان بودجه میخواهد چه کند؟ بنابراین اگر دولت بتواند شرایط را بهگونهای مدیریت کند که این مشکلات به بحران تبدیل نشوند خودش یک شاهکار است و باید دستش را بوسید.
دکتر رنانی