تقریبا 67 سال است که این دکه در اینجا مستقر شده. در زمان انقلاب هم اینجا خیلی کار مهمی انجام میدادیم. چون کیهان و بعضی روزنامهها مطالب انقلابی مینوشتند برای تظاهرات مردم و...
به گزارش خبرگزاری تابناک از لرستان ، توزیع و پخش محصولات فرهنگی در کشور و استان لرستان مشکلات زیادی دارد و دکه های روزنامه فروشی از جمله این مراکز هست. از یک طرف درآمد کم اینکار و از طرف دیگر تبدیل شدن دکه ها به فروش دخانیات و مواد غذایی در کنار فروش نشریات.
به همین خاطر به سراغ مسئول دکه روزنامه فروشی سبزه میدان است رفتیم تا درباره این مشکلات صحبت کنیم.
محمد حسن جافری فرزند حاج برفی جافری، 62سال سن دارد و فوق
دیپلمش را در رشته ریاضی از دانشگاه تربیت معلم گرفته است. او که چهار
فرزند دارد وارث پدر و صاحب اولین و قدیمیترین دکه روزنامهفروشی شهر خرم
آباد است. دکه روزنامهفروشی سبزه میدان خرمآباد که حدود 67 سال است
پابرجاست تنها دکهایی است که در کنار توزیع نشریه، محصول دیگری نمیفروشد.
- قبلاً روزنامهها را چگونه میفروختید؟
- در قدیم دکهای نبود و روزنامه را به وسیله دوچرخه میفروختند. پدرم هم این کار را میکرد. خودم هم وقتی بچه بودم این کار را میکردم. موقعی که کلاس سوم ابتدایی بودم روزنامههای کیهان و اطلاعات را روی دست میگرفتم و بصورت چرخیدن در شهر میفروختم. بعد آمدیم در سبزه میدان مستقر شدیم.
تقریبا 67 سال است که این دکه در اینجا مستقر شده. در زمان انقلاب هم اینجا خیلی کار مهمی انجام میدادیم. چون کیهان و بعضی روزنامهها مطالب انقلابی مینوشتند برای تظاهرات مردم و...
زمان رژیم پهلوی مردم میآمدند اینجا به صف میشدند و روزنامه کیهان میخریدند.
زمان بمبارانهای صدام هم تعطیل نمیکردیم. حتی این شهر هم که تعطیل شده بود و همه تعطیل میکردند تکان نمی خوردیم. در زمان انقلاب هم که ساواکیها میآمدند و مشکل ایجاد میکردند، مردم این روزنامهها را میخریدند بعد میرفتند تظاهرات. چون خبرهای موثق را در این روزنامهها بدست میآوردند و رادیو و تلویزیون پخش نمیکردند.
- به جز توزیع نشریات شغل دیگری هم دارید؟
- معلم بازنشسته هستم. قبلاً یک نوبت مدرسه میرفتم و یک نوبت هم میآمدم اینجا. حدود 12 سال است که بازنشسته شدم و کلاً اینجا هستم. الان یک مبلغی حقوق به ما میدهند که آن را صرف خانواده خودم میکنم و فی سبیلا... اینجا ایستادهام.
- نسبت به آن سالهای اول انقلاب یا قبل انقلاب روزنامهها چه فرقی کرده است؟
- قدیم، کیهان و اطلاعات بود که روز بعد میآمد. عصر چاپ میشدند میگذاشتند داخل اتوبوس برای ما صبح به صبح میآوردند. مثلاً روز شنبه را صبح یک شنبه میآوردند. ما شنبه روزنامه نداشتیم. روزنامهها هم تعدادشان کم بود ولی الان حدود 25 یا 26 روزنامه مختلف داریم. به غیر از هفتهنامههایی که داریم؛ استان هم 10 یا 12 تا روزنامه و هفتهنامه دارد. اگر سرفصل حساب کنید شاید 300 یا400 تا روزنامه، مجله و... بیاید اینجا.
- بیشتر چه قشری مشتری شما هستند ؟
- عموم مردم روزنامه جام جم، همشهری، ایران، اطلاعات و کیهان میخرند. یک سری جناحهای سیاسی به طرف کیهان گرایش دارند و یک سری به طرف روزنامههای چپگرا. منتهی مال آنها هزار تومانی است و مردم کمتر میخرند.
- مشتر یهای شما بیشتر چه سنی هستند؟
- بیشتر جوان هستند. بیشتر ما با جوانان رفیق هستیم. پیرمردها کمتر میآیند سراغ ماها. مگر اطلاعات ببرند.
- کسی هست که چندین سال مشتری شما باشد؟
- بله شاید 12 سال است که مدام میآیند و میروند. استادهای دانشگاه هستند از مجلات سیاسی، اجتماعی و تخصصی میبرند.
- بیشتر چه نوع روزنامهای فروش دارد؟
- ورزشی. جوانان بیشتر خبر ورزشی میبرند. بعد از آن روزنامههای عمومی که عموم مردم میبرند. جام جم بعد همشهری بعد ایران بعدش روزنامههای دیگر مثل قدس و جوان...
- مردم نسبت به سالهای قبل کمتر روزنامه میخوانند؟
- نه اتفاقاً بیشتر میخوانند. قبلاً فقط کیهان بود و اطلاعات. روزنامه کیهان در بحبوحه تظاهرات بود و مردم میآمدند و میایستادند ببینند این روزنامه چی نوشته است. در مورد انقلاب در مورد زندانیها و... ولی الان به طور کلی حساب کنید در کشور خواننده روزنامه بدون شک زیادتر شده است چون تنوع روزنامهها را نگاه کنید. ما میگوییم که شاید این روزنامه کمتر فروش برود ولی تنوع بیشتری هست.
- در فروش یک روزنامه چه چیزی تأثیرگذار هست؟
- آنهایی که ارزانتر هستند بیشتر فروش دارند. مثلاً همشهری یا جامجم
- علاوه بر قیمت چه چیزهای دیگری تأثیر دارد؟
- کیفیت و تیتر هم تأثیر دارد. پیش آمده که مشتری همین طور گذری یک تیتر قشنگی دیده به خاطر آن روزنامه را خریده باشد.
- شما تنها دکهای در شهر هستید که فقط روزنامه میفروشید، بیشتر دکههای دیگر در کنار فروش سیگار، روزنامه میفروشند. چرا شما فقط نشریه میفروشید؟
- ما یک ارزشی برای این فرهنگ قائل هستیم. پدرمان هم همین روزنامه را داشت و به خاطر اینکه راه پدرمان را هم ادامه دهیم و به خاطر رضای خدا و پدرمان که سالها این را ادامه داد داریم انجام میدهیم. میتوانیم الان سیگار بیاوریم و وضع مالیمان درست شود. الان مشکل مالی داریم و کسری میآوریم. چون روزنامه درآمد ندارد، کم میآوریم. ولی اگر چیزهای دیگری میآوردیم درآمد داشت و زندگی میچرخید. من علاوه بر خرج زندگی خانواده خودم چند تا خواهر و برادر دارم که ماهی 400 الی 450 هزار تومان به آنها میدهم که زندگیشان بگذرد.
- مشکلاتی شغل شما چیست؟
- اگر صبح زود نیایی روزنامهها را بگذاری داخل دکه، فروش نمیروند. از صبح ساعت7:30 میایم اینجا تا شب ساعت 9 که تعطیل میکنیم. اینها زحمت دارند. نه میتوانی بروی عروسی و نه میتوانی بروی عزا. گاهی هست که کار ضروری نمیتوان انجام داد مگر کسی را بگذاری جای خودت و بگویی آقا بایست اینجا تا من بیآیم، نمیتوانی تعطیل بکنی.
- مردم از نشریات استان استقبال می کنند؟
- صدای ملت که قدیمی است و بامداد لرستان بیشتر مورد استقبال مردم است.
- خودتان هم روزنامه می خوانید؟
- آره به خصوص تیترهای آنها را. بعضی وقتها مطالب داخلشان را هم میخوانم.
- قشنگترین تیتری که در این چند سال روزنامهفروشی یادتان میآید به غیر از آن تیترهای «امام آمد» و «شاه رفت» چی هست که در ذهنتان مانده است؟
- در زمان دفاع مقدس روزنامهها تیترهای جذابی میزدند به خصوص در زمانی که فتح خرمشهر بود. خرمشهر آزاد شد این تیتر زیبایی بود.
- رویدادها سیاسی و ورزشی که اتفاق میافتد روی فروش روزنامه تأثیر دارد؟
- بله، مثلاً اگر تیم پیروزی یا استقلال ببرد. روزنامهها را بیشتر میخرند.
- خودتان هم ورزشی میخوانید؟ علاقه دارید؟
- بله، اینها را هم من یابد نگاه کنم چون بعضی از جوانها میپرسند باید بتوانیم جوابشان را بدهم.
- مجوز این دکه ها را کی می دهد ؟
- مجوز را شهرداری میدهد ولی ما این را خیلی مدت گذاشتهایم الان هم کرایه میخواهند.30هزار تومان کرایه میخواهند. خود ارشاد اسلامی هم که مجوز می دهد.
- خاطره خاصی از این سالها دارید؟
- زمانی که کنکوریها میآمدند و دور دکه جمع میشدند میخواستند این دکه را از جا درآورند. این قدر فشار میآوردند. بهشان میگفتم سر صف بایستید. جوابهای آن موقع را فقط دکهها میدادند. حدود 2000 الی 3000 دانشگاه آزاد یا سراسری به ما روزنامه میداد.
میآمدند جمع میشدند اینجا و سبزه میدان را میگرفتند. مغازهدارها اعتراض میکردند. پلیس اعتراض میکرد که چرا اینجا شلوغ شده.
بعضیها قبول میشدند و شاد میشدند حتی میآمدند میگفتند این دکه خیر دارد ما قبول شدهایم. بعضی از خانمها گریه میکردند وقتی قبول نمیشدند یا شاد میشدند و برای خودشان دست میزدند.
حدود 60 الی70 سال پیش این دکه فرهنگ عمومی را بالا برده است. حتی پزشکها و اساتید دانشگاهی هستند که میآیند اینجا و تعریف میکنند. سر کلاس که ما میرفتیم درس میخواندیم یکی به اسم آقای مهرداد میگفت وقتی رفتیم هندوستان میگفتیم خوش بحال کسی که سبزه میدان کنار دکه عمو برفی بود. او در آن جا به یاد این دکه بوده است یادم هست این را در کلاس تعریف میکرد.
- ممنون از این که وقتتان را به ما دادید.
- خواهش میکنم.
گزارش: مرتضی نامدارزاده
عکاس: حمید قربانی نسب