علامه محمد اقبال لاهوری، در اندیشه های فلسفی خود به آن دسته از چالشهای روحی و روانی انسان عنایت دارد که فرد به طور مدام با آن دست به گریبان است. از نظر او زندگی انسان نوعی کشمکش فردی بر علیه یورشهای محیط پیرامون است که اصالت وحرمت انسان را هدف قرار می دهد.
او با شناختی کامل از عوارض منفی عصر جدید ، حفظ اصالت و حرمت انسان مسلمان را در گرو تفکر دینی و ارادت بی چون وچرا به سیرۀ نبوی پیامبر اکرم(ص) می داند .«رسالۀ خودی» عنوان منظومه ای از اوست که به سبک مثنوی مولوی و به زبان فارسی سروده شده است.
تز دکترای او هم با عنوان «سیر حکمت در ایران» نشان علاقۀ وافر وی به کشور ماست. دلبستگی فوق العادۀ او به زبان و ادبیات فارسی، دکتر علی شریعتی را بر آن داشت که از وی با لقب «ایرانی ترین خارجی» یاد کند.
در بخش کوتاهی از آن منظومه آمده است که در یکی از جنگهای مسلمانان با مشرکان، لشگر اسلام با نبردی پیروزمندانه تعدادی از نفرات دشمن را به اسارت گرفته بود. دختر سردار «طایی» هم ،خجلت زده و در عین حال بی پرده، در میان اسرا ایستاده بود. وقتی حضرت نبی اکرم(ص) او را به آن وضع دید، عبای خود را پیش روی او کشید و یادآوری فرمود که در آیین او حفظ حرمت دشمن هم یک اصل اساسی است، دوست که جای خود دارد.
در مصافی پیش آن گردون سریر،
دختر سردار طی، آمد اسیر
پای در زنجیر و هم بی پرده بود،
گردن از شرم و حیا خم کرده بود.
چون نبی، آن دخترک بی پرده دید،
چادر خود، پیش روی او کشید.
ما از آن خاتون طی، عریان تریم،
پیش اقوام جهان، بی چادریم.
روز محشر، اعتبار ماست او،
در جهان هم پرده دار ماست او.
قاعدتا سیره و رفتار آن حضرت،الگوی تمام عیار ما ، در مناسبات زندگیست. اما باید بپذیریم که «پرده داری» و حفظ حریم و حرمت در رفتارهای ما آسیب جدی دیده است . آنچنان که باید حرمت هم را نگه نمی داریم. خیلی وقت است که حریم شکنیها به بخشی از رفتارهای ما تبدیل شده است. از حریم طبیعت گرفته تا حرمت مناسبات اجتماعی ، سیاسی و ... هیچکدام از تعرض ما در امان نیستند.
گفتگو هایمان گاهی چنان پرخاشگرانه و افراطی می شود که هر آن در آستانۀ «بگم بگم» و «پرده دری» قرار می گیرد. این ضایعه مربوط به امروز و دیروز هم نیست. ریشه در مدتها قبل دارد.
وقتی با ذهن ماجراجوی خود «عالیجنابی» به نام «سرخپوش» آفریدیم و میان او و یکی از بزرگان انقلاب، نسبتی ناروا برقرار کردیم ، حریمی از حرمتها را شکستیم. با تیراژ چندین هزار نسخۀ آن، ندانستیم که تیراژ حرمت شکنی ها را به تماشا نشسته ایم.
وقتی صبح بلند شدیم و دیدیم که پس انداز یک عمر زندگیمان، دوسوم ارزش خود را از دست داده و تعدادی سود جو، با بهره مندی از رانتهای اطلاعاتی، پول ایران را با دلار اجنبی عوض کرده اند و به آن هم قناعت نکرده ، چندین هزار میلیارد دلار را نیز به یغما برده اند،فقط به بیت المال تعرض نکردند،حرمت پول ایران را شکستند. به زعم خود ارزش دارایی خود را فزونی بخشیدند اما نخواستند بدانند که از چه چیزهایی کاسته اند.
وقتی از بیمار مستاصلی چندین میلیون تومن ، پول زیر میزی طلب شد و کسی نگفت که آقای دکتر، جسم او را نجات می دهی اما زخمی که بر حرمت او می زنی، تا پایان عمرش ، التیام نخواهد یافت، وقتی ثروت و امکانات جوانی صرفا با اتکا به نام و نشان ورزشی پدر، باز تولید و باز تولید شد و پورشه سوار این مملکت گردید، جوان دیگری ،دوست دخترش را پشت فرمان همان پورشه قرار داد تا در خیابانهای تهران ویراژ بدهد و به تنۀ درخت کنار خیابان بکوبد، چه تضمینی دادیم که با همان سرعت و سرمستی بر جان زحمتکش نان آوری هم نکوبد که سرگردان یک لقمۀ حلال است ؟
وقتی کسی با آنهمه تیتر و آوازه ،از اسناد «ویکی لیکس» سر در آورد که با اخذ پول از سفارت پادشاهی عربستان، برای فرزند خود امکانات تحصیل مقطع دکترا در لندن فراهم ساخته است، آیا دانست که با این کار او، ایران و ایرانی احساس سرافکندگی و شرمندگی خواهد کرد؟!
هزاران نفر را صاحب امتیاز ویژه خوارانۀ بورسیه های تحصیلی کردن، هزاران مکنده های پرقدرت حریم شکن را بر گلوی چاههایی متصل به هم نهادن و منابع حیاتی چندین نسل را فدای منافع زودگذر ساختن، بر تنۀ درختان جنگل حیران و مازندران و ... ارّۀ پر قدرت برقی نهادن و برای عده ای جای ویلا باز کردن، طبیعت پهناور و زیبای ایران را انبار زباله ساختن و ... چه معنایی جز حریم شکنی و حرمت شکنی انسانها و طبیعت این سرزمین دارد؟
وقتی در جوار کوچۀ پانزده متری، مجوز ده طبقه صادر کردیم و نور خورشید خدا داده را هم از رهگذرانش گرفتیم ، وقتی بر هزاران واحد مسکن مهر، هزاران امید آفریدیم و همزمان، هزاران امید را هم ناامید کردیم. وقتی بابک زنجانی را مامور وصول پول نفت کشور کردیم و بَرّه را به دست گرگ سپردیم ، وقتی، وقتی ... دیگر چه توقعی داشته باشیم که همسایه، حریم همسایه را نگه دارد؟
چه توقعی داشته باشیم که با باند های آهن پارۀ خود، گوش رهگذران را نیازارد، با طبل عروسی خود، آسایش آرامش از ساکنین دو خیابان همجوار نگیرد. حرمت هزاران روزه دار را حداقل به اندازۀ آن ورزشکار والیبالیست امریکایی نگه دارد که به احترامشان ، تا لحظۀ افطار ، لبی به آب در کنار دستش نزد، چه رسد به اینکه خنده کنان دود سیگار خود را در روز روشن به روی روزه داران پف نماید ؟! مصادیق زیاد است و ....
زین قصه، هفت گنبد افلاک، پر صداست، کوته نظر ببین، که سخن مختصر گرفت.
نام این رفتارها که همه روزه، نمونه های کوچک آنرا در زندگی اجتماعی و مصادیق بزرگ آنرا در اخبار واسناد می بینیم ،نشان زرنگی عاملین آنها نیست، نشان از پرده دری وحرمت شکنی آنان دارد .این پرده دریها، مقیمان حریم حرم را می آزارد.
مالک رضایی