غلامرضا بختیاری، روزانه
در اطراف ما اتفاقات زیادی به وقوع میپیوندند. رویدادهایی که ما آنها را
حوادث طبیعی مینامیم و "طبیعت" مخاطب قرار میگیرد: زلزله، سیل،
گردوغبار، سالک و ....
احتیاط شرط عقل است، نوع برخورد ما با اینگونه وقایع طبیعی نباید غیرطبیعی باشد. حالآنکه اگر احساس خطر نکنیم، باختهایم.
آمادگی
در برابر خطرات و حادثهها ضروری است. غفلت و عدم هوشیاری و سطحینگری در
رابطه آن میتواند خسارات غیرقابل بازگشتی را به همراه داشته باشد.
مسئولیت
و وظیفه همگانی مهمترین و ارزندهترین راه مواجه با مشکلات فوقالذکراست.
آموزش و تربیت نیروی انسانی بهصورت کاربردی و در طیفها و سنین مختلف،
مصونیت و امنیت پر باری را به دنبال دارد.
اینجا
در دهلران؛ شهری با گرمای احساسبرانگیز، بهگونهای که سکونت در آن طاقت
فرس است و هرکس دیگری را مجاب میکند بار سفر بربندد و بهجایی دیگر
نقلمکان نماید و جالبتر از آن، با همه شرایط نامساعدش، بازهم مهاجرت به
آن – نه از آن- هرروز روبه افزایش است.
شهری که به قول آدمهای قدیمی هر سی سال یک اتفاق بزرگ را پشت سر گذاشته است.
احساس مردمان ما شهره "آفاق" است، از شعر و ادبیات آن تازندگیشان با آثار گوناگون طبیعی و غیرطبیعی...
هر
اتفاق مهم زیستمحیطی که در این منطقه رخ میدهد ما یک پای آن هستیم از
جنگ و نفت و زلزله تا گردوغبار و سالک و هرچه به ذهنتان بیاید.
از روزهای جنگ و مهاجرت تا امروز هرروز سرگذشتی بر ما گذشته است.
همین
پارسال بود که زلزلهها بر سر ما آوار شد و آدمهایی با مسئولیت و چه
بیمسئولیت آمدند. احساسات به اوج خود رسیده بود و گرما جوشش آن را دوچندان
کرده بود. امتداد ریشترها نوید یک اتفاق بزرگ را میداد. همه در حال آماده
شدن و هر کس میخواست کاری انجام شود.
وعدهها پشت سر هم گوشها را نوازش میداد و زلزله که کارش را خوب بلد بود؛ "لرزاندن خانهها وتَن ها.
خسارتها کمکم سروکلهشان معلوم میگشت و رعایت استانداردهای خانهسازی و شهرسازی بیشازپیش لازم و ضروری به نظر میرسید.
اما
بهیکباره زلزلهها نایاب شد و آرامش به شهر بازگشت و احساسات آرام گرفت و
درمان مقابله با زلزله به یک نماکاری با جدیدترین متد روز بر روی خانهها
ختم گردید. و تمام...
در وقوع حوادث دیگر هم وضع به همین منوال است. خیلی زود حساس و احساسی میشویم و خیلی زودتر از آن نامحسوس و آرام.