به گزارش تابناک قم،درد یک درک و تجربه ناخوشایندی است که ممکن است هر چند وقت یک بار و یا حتی به طور مداوم بر انسان عارض گردد و روند کار و زندگی او را مختل کند. به طوری که گاهی اوقات تحمل این درد از آستانه صبر او خارج شده و نمیتواند حتی لحظه ای تاب بیاورد بنا بر این برای درمان فوری خود به اورژانس یکی از بیمارستانها مراجعه میکند، فارغ از اینکه نمی داند تازه ماجرا از اینجا شروع میشود...
آری، متاسفانه با وجود اینکه اورژانس بیمارستان نخستین مکانی است که بیمار برای درمان بیماری که از آن به شدت رنج میبرد و یارای تحمل آن را ندارد، مراجعه میکند، اغلب نارضایتیها هم متوجه همین اورژانسها و آمبولانسهایی است که بیمار را به بیمارستان منتقل میکنند.
به گونهای که گاهی اوقات آمبولانسهایی که وظیفه انتقال بیمار به بیمارستان را دارند، به هر دلیلی سر موعد بالای سر بیمار نمیرسند و همین موجب میشود تا حال او وخیمتر گردد و یا حتی جان خود را از دست بدهد!
در پارهای از موارد هم که فرد بیمار با پای خود به اورژانس برخی از بیمارستانها مراجعه میکند و ابراز درد و ناراحتی شدید میکند و حتی نامه بستری از سوی پزشک متخصص دارد، اورژانس بیمارستان از بستری کردن وی، تنها به دلیل اینکه با آمبولانس به آنجا منتقل نشده است، خودداری میکند.
«ر. غنیمی» مرد میانسالی که از یکی از شهرستانهای اطراف قم برای درمان بیماری خود به قم مراجعه کرده بود و با وجود درد شدیدی که داشت و نامه بستری شدنش را هم از پزشک متخصص گرفته بود، از این بیمارستان به آن بیمارستان! از این مطب به آن مطب! فرستاده شده و تنها به دلیل اینکه رو پای خود ایستاده بود، وی را بستری نمیکردند!
وی که از شدت درد به خود میپیچید و به تشخیص پزشک متخصص دچار عارضه قلبی بود و ریه اش هم آب آورده بود و به سختی نفس میکشید به خبرنگار فارس میگوید: من یک کارگرم و مدتی است که از درد قفسه سینه رنج میبرم اما چون وضعیت مالی خوبی ندارم و هزینههای درمان سرسام آور است، به قول خودمان با آن میسوختم و میساختم و دم برنمی آوردم.
غنیمی اضافه میکند: چند روز پیش به قدری درد به من فشار آورد که دیگر نتوانستم تحمل کنم و تصمیم گرفتم که به هر زحمتی که شده پولی فراهم کرده و برای درمان خود به قم بیایم. سه روز پیش بی خبر از علت درد و بیماری خود، به یکی از پزشکان عمومی مراجعه کردم و او برای اطلاع از بیماری بنده به صورت اورژانسی سی تی اسکن و سونوگرافی نوشت و من هم آنها را انجام داده و جوابش را برای وی بردم که وی هم با توجه به احتمالاتی که میداد و از قضا درست هم بودند، نامهای برای بستری شدنم به بیمارستان... نوشتند.
وی ادامه میدهد: اما وقتی به آنجا مراجعه کردم، از این کار امتناع کردند و من را تنها به دلیل اینکه با پای خود به آنجا مراجعه کرده بودم و نامه را پزشک عمومی نوشته بود، بستری نکردند و گفتند که باید پزشک بیمارستان خودمان نامه بستری را بنویسند. من هم به ناچار نوبت گرفتم و در صف ویزیت دکتر بیمارستان نشستم و بعد از کلی انتظار وقتی وارد اتاق شدم و جواب سونوگرافی و سی تی اسکن را نشان دادم، او گفت شما هیچ مشکلی ندارید! حتی از من پرسید راه میتوانی بروی؟ (یعنی اگر راه میتوانی بروی با پای خودت بلند شو و برو) شما حالت خوب است و نیازی به بستری شدن ندارید.
این بیمار تصریح میکند: مانده بودم حیران که چه کنم. باز به اورژانس بیمارستان مراجعه کردم و گفتم که پزشک شما اینطور میگوید در حالی که درد امانم را بریده، شما می گویید بنده چه کنم؟ آنها هم که مثلا دلشان به حالم سوخته بود، گفتند به یک پزشک متخصص داخلی مراجعه کن و اگر نیاز به بستری باشد وی حتما تشخیص میدهد. به همین خاطر به چند تا بیمارستان و حتی مطب مراجعه کردم و چون روز پنجشنبه بود، نه مطبی باز بود و نه پزشک متخصصی در بیمارستان بود.
وی بیان میکند: شب دوباره دست از پا درازتر به همان بیمارستان مراجعه کردم و ماجرا را برایشان تعریف کردم که دوباره گفتند الان پیش پزشک عمومی همین بیمارستان برو که اگر لازم بود نامه بستری را برای شما بنویسد. خسته شده بودم. از درد داشتم میمردم اما چاره ای نداشتم. برای همین باز نوبت گرفتم و در صف انتظار نشستم. نوبتم که شد به سختی از روی صندلی بلند شده و وارد اتاق شدم و مقابل دکتر نشستم. وی هم نگاهی به مدارک پزشکی ام کرده و همان تشخیصی را که اولین پزشک عمومی داده بود را داد و با وجود اینکه فهمیده بود که اوضاعم چندان مناسب نیست، اما زیر بار نوشتن نامه بستری نشد.
غنیمی خاطرنشان میکند: واقعا دیگر تحمل نداشتم و وقتی ایشان هم این حرف را زد، مثل یک گلوله آتش شدم و بالاخره بعد از یک روز دربه دری در گرمای تابستان، زبان به شکایت باز کردم و گفتم درست است که در این شهر غریبم، اما آدم که هستم. آیا جان یک انسان برای شما اهمیتی ندارد؟! دکتر در جوابم گفت که اگر واقعیت را بخواهی، بیمارانی در بیمارستان بستری میشوند که با آمبولانس به آنجا منتقل شوند و در یک کلام، رو به موت باشند.
این بیمار عنوان میکند: بالاخره یک نفر دلش برایم سوخت و نامه بستری را داد و گفت من نامه را میدهم اما باید پزشک اورژانس تشخیص قطعی بدهد. به هر حال نامه را گرفتم و وقتی پزشک اورژانس گزارش سی تی اسکن و سونوگرافی را دید و معاینه ام کرد، دستور بستری ام را فورا صادر کرد. اما زمانی این کار را کردند که واقعا دیگر رو به موت بودم و تنگی نفس امانم را بریده بود.
طبق «قانون مجازات خودداری از کمک به مصدومین و رفع مخاطرات جانی» که موارد اورژانس را شامل میشود، مسوولان مراکز درمانی اعم از دولتی یا خصوصی که از پذیرش شخص آسیب دیده (موارد اورژانس) و اقدام به درمان او یا کمکهای اولیه امتناع نمایند به حداکثر مجازات (دو سال حبس یا جزای نقدی) محکوم میشوند.
همچنین در آیین نامه اجرایی قانون مذکور چنین آمده است: «فوریتهای پزشکی به مواردی اطلاق شده است که باید بیمار را سریعاً مورد رسیدگی و درمان قرار داد و چنانچه اقدام فوری به عمل نیاید باعث خطر جانی، نقص عضو یا عوارض صعب العلاج و یا غیر قابل جبران خواهد شد.»
البته علاوه بر این بیمار، بیماران دیگری هم در آنجا بودند که از بی توجهی اورژانس برخی از بیمارستانها و پرستاران و پزشکان آنها رنج میبردند که اگر با هر کدام از آنها صحبت میکردم، بی شک میتوانستم یک مثنوی هفتاد من از آلام و دردهایشان بنویسم که در این مقال نمی گنجید.
منکر تلاش بسیاری از پرسنل بیمارستانها که افراد خدوم و زحمت کشی هستند و به صورت شبانه روزی به بیماران خدمت میکنند نیستیم اما مشخص نیست گاهی اوقات علت بروز یک چنین اتفاقات ناخوشایند چیست؟ کمبود امکانات؟! دستورالعملهای ابلاغی وزارت بهداشت درمان و آموزش پزشکی؟! بی توجهی برخی از پرسنل؟! امیدواریم علتش هر چه که باشد، مسؤولان مربوطه هر چه سریعتر به این وضعیت رسیدگی کنند.