امیر محبیان سالهاست هم فعالیت علمی دارد و هم کنشهای سیاسی، عضو هیاتعلمی دانشگاه آزاد اسلامی است و البته موسس «حزب نواندیشان».
در گفتوگوی پیش رو با این تحلیلگر سیاسی همکلام شدهایم تا با توجه به اظهارنظرهای مختلف و پرتعداد اصلاحطلبان در مورد نسبت خود با دولت، فرآیند انتخابات سال 92 و 96، چگونگی همراهی طرفداران محمدرضا عارف با حسن روحانی، تغییر مسیر در حمایت از دولت، پیام مهم خاتمی و دیگر انتقادات تند اصلاحطلبان نسبت به دولت دوازدهم، آینده جریان حامی دولت و موضوعات دیگر را بررسی کنیم. این مصاحبه را در ادامه میخوانید.
تقسیمبندی سهگانه اصلاحطلبان در مواجهه با دولت حسن روحانی
تعدد اظهارنظرهای فعالان سیاسی اصلاحطلب درباره نسبت این جریان با دولت، پیشینه و چشمانداز آن، فضای متکثری را ایجاد کرده است. در این فضا گروهی مانند آقای تاجیک میگویند اصلاحطلبان در انتخابات با تمام قوا از آقای روحانی و دولت او حمایت کردهاند. گروهی دیگر اما اعتقاد دارند که اساسا ائتلافی وجود ندارد و این موضوع را منکر میشوند. واقعیت از نظر شما چیست؟
در مورد رویکرد اصلاحطلبان نسبت به دولت آقای روحانی بهطور کلی سه دیدگاه وجود دارد؛ یک دیدگاه مربوط به طیفی است که هیچتناسبی بین خود و دولت آقای روحانی نمیبینند. به همین دلیل این طیف معتقدند نباید از آقای روحانی حمایت میکردیم که اکنون نیز مجبور باشیم بابت آن هزینه بپردازیم.
یک نگاه دیگر وجود دارد مبنیبر اینکه حمایت اصلاحطلبان از آقای روحانی از سر ناگزیری بود، چون سیستم سیاسی کشور به دلیل وقایع 88 اجازه ورود مستقیم آنها را برای معرفی کاندیدای صددرصد اصلاحطلب نمیداد و اصلاحطلبان ناگزیر باید از آقای روحانی حمایت میکردند. این مساله البته درحالی مطرح میشود که طرفداران آن تاکید میکنند اصلاحات نباید هزینههای عملکرد دولت آقای روحانی را بپردازد و باید نوعی صفبندی بین این جریان و وی وجود داشته باشد تا زمانی که اصلاحطلبان قصد دارند برای انتخاباتهای آینده وارد صحنه شوند جامعه بین این جریان و دولت روحانی تفاوت قائل شود.
سومین دیدگاه این است که اصلاحطلبان ناگزیر به حمایت از آقای روحانی شدند و امروز نیز همچنان برای ورود مستقلانه آنها به صحنه چشمانداز روشنی وجود ندارد. مدافعان این نظر معتقدند که باید از طریق حضور در دولت یا ایجاد ارتباط مناسب با آن، همچنان بر فرآیندهای تصمیمگیری در دولت آقای روحانی تاثیرگذار بود و در شرایطی که جامعه هزینه آن حمایت را به پای اصلاحطلبان هم حساب خواهد کرد، پس باید اصلاحطلبان در آن تاثیرگذار هم باشند.
کارگزاران عملا بیشترین نفع را از دولت آقای روحانی برده
در شرایط کنونی این سه دیدگاه به صورت کلان وجود دارد و هر یک به اشکال مختلف و با ادبیات گوناگون مطرح میشوند. هر سه دیدگاه در یک نقطه اشتراک دارند و آن هم این است که دولت روحانی دولت مطلوب اصلاحطلبان نیست، البته یک نکته نیز قابل ذکر است که وقتی میگوییم اصلاحطلبان یک «طیف» هستند باید نسبت به این موضوع واقف بود که دیدگاههای مختلفی درون آنها وجود دارد.
در این میان حزب کارگزاران عملا بیشترین نفع را از دولت آقای روحانی برده و حضور جدی و فعالی در کابینه او داشته است. بعد از آن حزب اعتدال و توسعه است. حزب کارگزاران این اواخر احساس میکند بهنوعی باید با دولت صفبندی انجام دهد، چون آنها حدس میزنند اصلاحطلبان - بهعنوان جریانی که به دوم خرداد معروف بودند - در آینده نخواهند توانست به صورت مستقیم وارد صحنه شوند. لذا این حزب میکوشد خود را بهعنوان آلترناتیو آقای روحانی در زمان مناسب مطرح کند، یعنی این طیف خود را اصلاحطلبانی میدانند که امکان حضورشان در صحنه وجود دارد. از همین رو آنها آقای جهانگیری را بهعنوان سمبل خود معرفی میکنند و هرچند وقت یکبار اینطور وانمود میکنند که آقای جهانگیری توسط برخی در دولت آقای روحانی حذف شده و به این وسیله میخواهند فاصلهگذاری لازم را انجام دهند تا نکات مثبت دولت را به پای آقای جهانگیری و نکات منفی آن را به پای خود آقای روحانی بنویسند.
با این وصف شما معتقدید بین نظر آقای تاجیک که میگویند حمایت از آقای روحانی یک اشتباه اساسی و استراتژیک بود و دیدگاه سایر کنشگران اصلاحطلب از ابتدا چنین تفاوت و شکافی وجود داشته است؟
جریان غالب همین جریانی است که به دولت آقای روحانی نزدیک شد و آقای خاتمی نیز همینکار را انجام داد. به عبارتی این سوال بهطور جدی مطرح است که اگر اصلاحطلبان از آقای روحانی حمایت نمیکردند از چه کسی باید حمایت میکردند؟ آیا آقای عارف ظرفیت لازم را داشت؟ به نظر میرسد رویکرد عقلانی و ناگزیر رویکرد عملگرایان اصلاحطلب است که هم اینک در حال اجراست.
رویکرد ایدهآلیستی مبنیبر اینکه باید با صددرصد قابلیتها و ارزشهای خود وارد صحنه شویم و فردی را مورد حمایت قرار دهیم که کاملا مورد تایید ما باشد، این رویکرد ممکن است درست باشد ولی در عمل امکان اجرا وجود ندارد و خود آنها هم میدانند چرا.
جدیترین منتقدان دولت اعضای برجسته حزب «اتحاد ملت» هستند. همان جریانی که شما بهعنوان دوم خردادیها از آن یاد کردهاید. آیا امروز این جریان میتواند خود را از کارنامه دولت جدا کند؟
در حزب اتحاد ملت دو رویکرد را میبینیم؛ رویکردهای سیاسی و اقتصادی. در رویکرد اقتصادی عملا اتحاد ملت نظر مستقلی از حزب کارگزاران ارائه نکرده است، حتی با دولت آقای روحانی هم به لحاظ نظری زیاد فاصله جدی ندارد. فقط میتوانند درباره مدیریت دولت آقای روحانی بگویند که قدرتمند نبوده و نتوانسته برنامهها را پیاده کند؛ یعنی در مرحله اجرا میتوانند یکسری انتقادات را مطرح کنند.
آنها در شورایشهر که قدرت داشتند، پس چرا آنجا موفقیتی کسب نکردند؟ لذا از دور طرح این نکات دشوار نیست. به نظر میرسد در حوزه اقتصادی خیلی تفاوتی بین آنها نیست و فقط ممکن است انتقاد آنها به نحوه مدیریت دولت آقای روحانی باشد، اما در حوزه سیاستها باید در نظر بگیرند که آیا اصلا امکان طرح دیدگاههایشان به صورت روشن وجود دارد یا خیر؟
الان اتحاد ملت هم دیدگاههای متناقضی را مطرح میکند؛ از یک طرف به سمت سکولاریسم میرود و از طرف دیگر وقتی متوجه میشود که ممکن است شرایط آنها را کلا از میدان به در کند و فضای عمومی پذیرایش نباشد درنتیجه شدیدا موضع محافظهکارانه میگیرد. مثلا در اتفاقات دی سال گذشته خواستار سرکوب میشود، به این بهانه که اینها آشوب است.
رقابت و درگیریهایی که امروز بین «اعتدال و توسعه» و «کارگزاران» وجود دارد چقدر واقعی است؟ این درگیریها در آینده چقدر میتواند روی عملکرد دولت تاثیرگذار باشد؟
برخلاف گذشته که رویکردها ایدئولوژیک و عقیدتی بود بخش مهمی از اختلافات فعلی جریانات سیاسی ما مبتنیبر تعارضات منافع است. در مورد «کارگزاران» و «اعتدال و توسعه» هم تا حدودی همین موضوع در کار است؛ یعنی ناراحتی کارگزاران این است که عضو معتبرش از صحنه تاثیرگذاری مستقیم کنار رفته و معتقد است امکان تاثیرگذاری بیشتر به آن نمیتوان داد. درواقع به جای اینکه چالشها ایدئولوژیک باشد بر سر پست و مقام است.
فشار زیادی روی آقای خاتمی و اصلاحطلبان است
چندی پیش آقای خاتمی نامهای نوشت و از مردم عذرخواهی کرد. آیا این نامه بهمثابه عبور از آقای روحانی است؟
ماجرا از این قرار است که فشار بسیار زیادی روی آقای خاتمی و اصلاحطلبان است. آنها از تمام ظرفیت اجتماعی خود استفاده کردهاند برای اینکه آقای روحانی بر سر کار بیاید و لاجرم آنها هم در بسیاری از مسائلی که الان اتفاق افتاده شریکند و نمیتوانند خود را کنار بکشند.
اصلاحطلبان تصور میکنند با یک عذرخواهی میتوانند شکافها را پر کنند و به مردم بگویند که ما اشتباه خود را جبران کردهایم، اما واقعیت این است که جامعه بهراحتی این مساله را نمیپذیرد و بهسادگی از این موضوع نمیگذرد که آنها از دولت روحانی حمایت کردهاند. در آوردگاههای سیاسی برخی جریانها از برخی دیگر حمایت و برخی هم به همین ترتیب انتقاد میکنند و این امری طبیعی است، اما در عین حال وقتی انتخابی میکنند باید مسئولیت آن را هم بپذیرند.
این رفتار درستی نیست که فرد یا افرادی یا حتی جریانی سیاسی تصمیمی اتخاذ کند، ولی مسئولیت نتایج آن را برعهده نگیرد. به نظر من اصلاحطلبان باید بهصراحت بگویند که از دولت آقای روحانی حمایت کردهایم و اگر حمایت کردهایم یا انتقاداتی داریم به این دلایل است و خیلی شفاف و صریح صحبت کنند.
متاسفانه اصلاحطلبان برخلاف اتهاماتی که به اصولگرایان میزنند و میگویند آنان شفاف نیستند، خودشان چنین میکنند و شاهدیم اصولگرایان خیلی شفافتر عمل میکنند و اصلاحطلبان در مواردی سعی میکنند قضیه را در ابهام باقی بگذارند.
برخی مانند حزب کارگزاران تاکید میکنند که میتوانیم در آینده روی آقای لاریجانی حساب کنیم و با او به میدان انتخابات برویم. عدهای هم وی را رد میکنند. به نظر شما برای انتخابات آینده چند راه پیشروی اصلاحطلبان وجود دارد؟
سناریوهای ممکن برای آنها، از تاریکترین احتمال تا روشنترین آن قابلارزیابی است. یکی این است که تغییراتی در کشور رخ دهد که این تغییرات منجر به این شود که اجازه دهند اصلاحطلبان با تمام ظرفیت فکری خود و دیدگاههای خاصشان وارد صحنه شوند، یعنی نیروهای خود را بدون هیچ محدودیت و محرومیتی به صحنه آورند. طبیعتا در این شرایط بین «کارگزاران» و اصلاحطلبان، بین «اعتدال و توسعه» و اصلاحطلبان و حتی درون خود اصلاحطلبان، بین «اتحاد ملت» و «مشارکت» اختلافاتی رخ خواهد داد، زیرا منافع آنها با هم تقابل پیدا خواهد کرد. یک احتمال دیگر این است که با تمام قوا امکان حضور در عرصه سیاسی را نداشته باشند و حضورشان به نحوی غیرمستقیم باشد. در این صورت باید از کسی حمایت کنند که امکان رایآوری داشته باشد و در عین حال دشمن آنها تلقی نشود.
در چنین حالتی آنها دنبال کسی نیستند که در چارچوب برنامههایشان عمل کند و سراغ کسی میروند که احساس میکنند با روی کار آمدنش تحت فشار قرار نمیگیرند، در واقع در این حالت آنها به دنبال حداقل ضرر هستند، نه حداکثر منفعت.
یک احتمال دیگر این است که اصلاحطلبان چنین فردی را هم پیدا نکنند، آن زمان باید ببینیم سراغ چهرههای سفید میروند یا خیر؛ یعنی افرادی که شناختهشده نیستند و حساسیت روی آنها وجود ندارد. افرادی که حتی چهره تبلیغاتی هم نیستند ولی در آخرین لحظه سرمایهشان را پای او بریزند.
اصلاحطلبان علی لاریجانی را بهتنهایی نمیبینند، بلکه «خانواده لاریجانی» را میبینند
اساسا چرا کارگزارانیها برای مطرح کردن آقای لاریجانی پیشقدم شدهاند؟
کارگزارانیها یک جریان اقتصادی- سیاسی هستند که تلاش میکنند به هر نحوی و در هر دورهای در صحنه حضور داشته باشند. از این جهت آنها امروز تحلیلشان این است که اصلاحطلبان ظرفیت کافی برای به دست گرفتن قدرت را ندارند و از طرفی هم حزب هوادار آقای روحانی ظرفیت خود را از دست داده و این بار نوبت اصولگرایان است. لذا در بین جریانهای اصولگرایی طبیعتا طیف آقای لاریجانی را به جریانهای تندرو ترجیح میدهند و با او تعارض کمتری را احساس میکنند. درنتیجه این را مطرح کردهاند که اگر روزی آقای لاریجانی خواست کاندیدا شود بگویند ما قبلا از شما به نحوی حمایت کردهایم.
به نظر شما این تحلیل با واقعیتهای سیاسی مطابقت دارد؟ چنین چیزی قابل دستیابی است؟
خیر، به نظر من این سناریو محتمل نیست.
طیفی از اصلاحطلبان خیلی جدی آقای لاریجانی را نقد میکنند. به نظر شما این شدت انتقاد و مخالفت با او چه دلیلی دارد؟ با توجه به اینکه در انتخابات گذشته مجلس هم لیست خود را در تهران با آقایان جهانگیری و نعمتی بستند، چرا مخالف آقای لاریجانی هستند؟ آلترناتیو در برابر آقای لاریجانی چه کسی خواهد بود؟
آنها معتقدند لاریجانی با آنان بازی میکند و از این جهت با ایشان اختلافات جدی دارند. از نگاه آنها کسی مانند آقای روحانی با توجه به دیدگاههای خاصی که دارد امکان تعامل با اصلاحطلبان را دارد اما درباره لاریجانی اطمینان لازم را ندارند.
آنها علی لاریجانی را بهتنهایی نمیبینند، بلکه «خانواده لاریجانی» را میبینند، لذا دیدگاههای علی لاریجانی، جواد لاریجانی و صادق لاریجانی را جمع میکنند و معتقدند این آقایان دیدگاه و گروهی را ترتیب دادهاند که همه جریانات سیاسی به نوعی با یکی از آنها ارتباط برقرار میکند، بنابراین این جریان سه پایه امکان انتقال قدرت دارد. آنها حساب میکنند که اگر اصلاحطلبان حمایت کنند آقای علی لاریجانی ممکن است در آینده به سمت آقای صادق لاریجانی متمایل شود، برای همین اطمینان نمیکنند.
اصلاحطلبان عارف را قبول ندارند
آلترناتیو دارند یا میتوانند داشته باشند؟
اساسا وضعیت آنان وضعیت روشنی نیست. فعلا به اما و اگرها و اتفاقات احتمالی چشم دوختهاند.
به نظر شما اینکه گزینهای مانند آقای عارف که اصالتا اصلاحطلب اصیل است در انتخابات بیاید، توفیق کارکردی برای اصلاحطلبان دارد؟
آنان آقای عارف را قبول ندارند، اگر چه تعارفاتی وجود دارد و نمیخواهند کاری کنند که او را به سمت جریان مقابل برانند اما اساسا معتقدند آقای عارف کارکرد اصلاحطلبانه قدرتمندی ندارد و فرصتها را از دست داده است.