کد خبر: ۱۰۱۶۳۷
تاریخ انتشار: ۰۵ مهر ۱۳۹۴ - ۱۴:۵۵ 27 September 2015

یک یادداشت برای دو مناسبت/یادبودهای ارزنده در دورنگار این مرزوبوممحمد تبریزی، ملقب به شمس که هفتمین روز ماه مهر با مصوبه شورای عالی انقلاب فرهنگی، به عنوان روز بزرگداشت او نامیده شده از صوفیانِ برجسته ایران درسدهٔ هفتم هجری به شمار می رود. او که گفته می شود به گم نامی و دوری جستن از شهرت تمایل داشته در طول سالیان، مریدان متعددی را شیفته خود ساخت و بخش هایی از سخنانش که به دست برخی ازهمین مریدان گردآوری شد به نام «مقالات شمس تبریزی» معروف شد.

با وجود علاقه مندی شمس به پنهان داشتن شخصیت خویش، بی هیچ تردیدی می توان اذعان نمود او با اثرگذاری شگرف در اندیشه های جلال الدین بلخی، در حقیقت در تعالی ادبیات سرزمین بزرگ ایران نقش آفرینی نمود و در راه دشوار غنی سازی این مقوله بی کران منشاء اثر گردید.

اگرچه مولوی شناسان برجسته متفق القولند جلال الدین که در تقویم رسمی ایران، هشتم ماه مهر نیز به عنوان روز بزرگداشت او نامیده شده، خود از شخصیت های علمی و مدرسان دانش های دینی بوده، ملاقاتش با شمس چنان دگرگونی برای این مراد مریدان به دنبال آورد که اهل سماع و شاعری شد و آثاری به جا گذاشت که از نتایج عالی اندیشه بشری است.

 این بیان، زمانی قوت بیش تری می گیرد که توجه کنیم مولوی در طول زندگی علمی خویش با فرهیختگان دیگری چون حسام الدین چلبی ، صلاح الدین زرکوب و... نیز مجالست ها داشت اما اثرگذاری هیچ یک به اندازه تاثیر شمس بر وی نبود.

شوریدگی های تجلی یافته در آثار مولوی در این مقطع زمانی نسبتا طولانی را که خود با تعبیر « زاهد بودم ترانه گویم کردی / سر حلقهٔ بزم و باده جویم کردی ... » از آن یاد کرده، می توان اثرگذاری شمس در ادب و عرفان ایرانی نیز دانست؛ زیرا شیدایی مولانا پس از همنشینی با شمس تا اندازه ای رسید که مردم و حتی بسیاری از پیروانش تغییر احوال او و رابطه اش با شمس تبریزی رابرنتابیدند و برای گسستن این پیوند روحانی کمر همت بستند.

این گونه رفتارها، دوبار منجر به جدایی محیطی جلال الدین و شمس گردیدند که شرح جزییات آن به رغم آمادگی نگارنده، از حوصله این مختصر خارج خواهد بود؛ لذا به این بیان کوتاه در این باره بسنده می کنم، که مولوی پس از ناامیدی از یافتن مجدد شمس و درحالی که سماع را به عنوان راهی برای تمرین رهایی از قیود مادی و نهایتا پیوستن به انوار حقیقت و عروج روحی، پیشه خود ساخته بود حقیقت شمس را درخویشتن خویش جست تا درپرتو اندیشه بارور شده اش، گام های بلندتری را در عالم عرفان و ادب ایران دیرپای بردارد؛ زیرا بر این باور بود جهان هرگز از مظهر حق خالی نمی‌گردد و حق در همهٔ مظاهر، پیدا و ظاهر است و همواره باید دید که آن آفتاب جهان‌تاب از کدامین کرانه سر برون می‌آورد و در وجود چه کسی نمایان می‌شود.

برکات سال ها اندیشه ورزی و شیدایی این مرد ارزنده ادبیات ایران زمین در آثاری مانند مجالس سبعه – مجموعه مواعظ مولانا یعنی سخنانی است که به عنوان نصیحت بر منبر بیان کرد - ، فیه مافیه ، رباعیات و... جلوه گر شدند. اما در این بین مثنوی معنوی و دیوان شمس که از آن به نام دیوان کبیر نیز یاد می شود دو اثر برجسته و تکرار ناپذیری هستند که مولوی از خیزش گاه ادب فارسی برای جهانیان به یادگار گذاشت.

به بیان دیگر، مثنوی معنوی را که به تعبیری، مولانا پس از 50 سالگی سرایش آن را آغاز کرد می توان حاصل پربارترین دوران عمر وی دانست و اهمیت این مجموعه حدودا 26 هزار بیتی، بیش تر از این جهت است که برای بشر سرگشته امروز، پیام رهایی و وارستگی دارد.

مثنوی تنها عرفان نظری نیست؛ بلکه هم دربرگیرنده عرفان نظری و هم عرفان عملی است و « نی » یاد شده در « نی نامه » دفتر اول مثنوی که از آن به عنوان چکیده تمامی مثنوی معنوی یاد می شود، همان مولاناست که این انسان آگاه و آشنا با حقایق عالم معنا، خود را اسیر جهان مادی دیده و شکوه کرده که چرا روح آزاده او از «نیستانِ» عالم معنا جدا گردیده ‌است.

درنهایت نامگذاری روزهایی از سال به نام های دانشمندان و شاعران برتر ایران اقدام ارزنده ایست که می تواند فرصتی برای توجه مضاعف همگان به ویژه نسل جوان به این نکته مهم باشد که زبان و ادبیات دیرپای فارسی، گنجینه عظیم و سرمایه فرهنگی بی کرانی است که با همت مردان بزرگی چون مولوی پرورانده و به امروز رسیده تا هر ایرانی دانش دوست با پشتوانه پربار فرهنگی برای دست یابی به توفیقات بزرگتر و ازجمله صیانت از اصالت زبان و ادب فارسی که امروزه به دلیل های مختلف از جمله، ورود سیل آسای واژگان غیرضروری خارجی در معرض آسیب هایی قرار گرفته، بیش از پیش تلاش کند تا بتواند اوراقی بر کتاب افتخارات فرهنگی این مرزوبوم بیافزاید.

منبع: تابناک
اشتراک گذاری
نظرات بینندگان
غیر قابل انتشار: ۰
در انتظار بررسی: ۰
انتشار یافته: ۴
یعقوب
|
Iran, Islamic Republic of
|
۲۳:۰۰ - ۱۳۹۴/۰۷/۰۵
کوزه چشم حریصان پرنشد * تاصدف قانع نشد پردرنشد
هرکه راجامه زعشقی چاک شد * اوزحرص وعیب کلی پاک
شد ، وبراستی آیا جزآنان که راه رفته اند ورفته اندورفته اند چه کسان دیگری می توانند آنچه رامولوی دیده است دررفتن ها شرح کنند؟گفت :قدم مومین بود وین راه تفته*
خدا می داند وآن کس که رفته ،به امید شکوفائی هرچه بیشتر ادبیات فارسی در گستره ڴیتی وباتشکراز آقای نوذریان ،
شهروند
|
Iran, Islamic Republic of
|
۲۳:۳۵ - ۱۳۹۴/۰۷/۰۵
شخصيت عجيب و افسانه‌اي شمس كه همواره بر سر زبانهاست، همان آتشي را با خود دارد كه مولوي تشنه ديدن و مبتلا شدن به آن است.
برای مدیر محترم سایت
|
Iran, Islamic Republic of
|
۰۸:۱۷ - ۱۳۹۴/۰۷/۰۷
با سلام و عرض تبریک به مناسبت میلاد حضرت امام هادی ( ع ) ، « که » در سطر اول پاراگراف سوم ، بعد از جلا الدین می باشد ولی قبل از آن قید نموده اید . لطفا درصورت امکان اصلاح شود.
حسن
|
Iran, Islamic Republic of
|
۱۳:۵۶ - ۱۳۹۴/۰۷/۱۱
با سلام
از مقاله و متن وزین آن استفاده بردم
موفق باشید
نظر شما
نام:
ایمیل:
* نظر:
* :
آخرین اخبار