ايمنا:زن و مردي ميانسال با قيافههاي شکسته وخسته براي حل مشكلشان به مركز مشاوره
يک روز يکي از همکارانم که از زندگي ما و
ماجراي احمد باخبر بود ازمن سوال کرد به پسره گفتيد که بچه واقعي شما نيست؟
گفتم نه! گفت خيلي اشتباه کرديد! بايد به او ميگفتيد اگر از جايي ديگر
بشنود خيلي بدتر ميشود، وقتي موضوع را با همسرم در ميان گذاشتم سريع
مخالفت کرد وگفت حالا وقتش نيست.
معاونت اجتماعي ناجا آمده بودند كه مرد در حال پاك كردن اشكهايش اينطور
شروع كرد: من و همسرم 30سال است که با هم زندگي ميکنيم، ما عاشق هم بوديم و
با وجود مخالفتهاي خانوادههايمان با هم ازدواج کرديم فقط يك مشكل داشتيم
و آن بچه دار نشدنمان بود. هفت سالي از ازدواجمان گذشت اما هنوز نتوانسته
بوديم بچه دار شويم. زمزمه نازايي همسرم در فاميل پيچيد. دکتر، دارو
ودرمان هيچ فايدهاي نداشت.
در نهايت من پيشنهاد دادم از پرورشگاه بچهاي بياوريم، همسرم در ابتدا
مخالفت ميكرد اما وقتي اصرارم را ديد قبول کرد و يك نوزاد 15 روزه پسر را
آورديم، با آمدن احمد به زندگي ما دوباره زندگي به ما لبخند زد. همه چيزخوب
پيش ميرفت حتي براي اينکه از دست نگاههاي همسايهها در امان باشيم و علي
هم از چيزي بو نبرد ازآن محل رفتيم. احمد بزرگ شد تا اينكه به سن 18 سالگي
رسيد، يک روز يکي از همکارانم که از زندگي ما و ماجراي احمد باخبر بود
ازمن سوال کرد به پسره گفتيد که بچه واقعي شما نيست؟ گفتم نه! گفت خيلي
اشتباه کرديد! بايد به او ميگفتيد اگر از جايي ديگر بشنود خيلي بدتر
ميشود، وقتي موضوع را با همسرم در ميان گذاشتم سريع مخالفت کرد وگفت حالا
وقتش نيست اما من زير بار نرفتم وگفتم بايد حتماً به او بگوئيم وگرنه ممکن
است از کسي يا جايي بفهمد و اوضاع بدتر شود.
همان شب صدايش کردم و ازسيرتا پياز قصه زندگي را
يك روز صبح وقتي از خواب بيدار شد دمق بود
حالش خيلي خوب نبود، حتي ظهر هم ناهار نخورد وگفت: اشتها ندارم. بعدازظهر
همان روز رفت اتاقش تا استراحت کند. ساعت 5 بعدازظهر بود که يکي از دوستانش
به در خانه آمد و سراغ احمد را گرفت وقتي همسرم در اتاقش را باز كرد تا
صدايش کند با صحنه حلق آويز شدن او مواجه شد.
براي احمدگفتم از حرفهاي من شوکه شده بود باور نميکرد. نگاهي به من و
همسرم کرد و به اتاقش رفت صبح که از خواب بيدار شديم نبود. نه گوشي را جواب
ميداد نه دوست و آشنا از او خبري داشتند. هيچ خبري از او نداشتيم و کار
همسرم شده بود، گريه و زاري تا اينکه بعد از 20 روز به خانه برگشت، از
غيبتش در اين مدت هم چيزي نگفت، ماهم سعي کرديم سوال نکنيم، فقط خوشحال
بوديم که برگشته است اما ديگر آن احمد سابق نبودکم حرف و بيحوصله شده بود و
مدام توي خودش بود.
يک ماه از اين ماجرا گذشت يك روز صبح وقتي از خواب بيدار شد دمق بود حالش
خيلي خوب نبود، حتي ظهر هم ناهار نخورد وگفت: اشتها ندارم. بعدازظهر همان
روز رفت اتاقش تا استراحت کند. ساعت 5 بعدازظهر بود که يکي از دوستانش به
در خانه آمد و سراغ احمد را گرفت وقتي همسرم در اتاقش را باز كرد تا صدايش
کند با صحنه حلق آويز شدن او مواجه شد.
بله احمد نتوانسته بود راز زندگيش را تحمل كند و براي هميشه به زندگيش
پايان داده و ما را عزادار كرد. نمي دانم که دوستان احمد قضيه پرورشگاهي
بودنش را از کجا فهميده بودند. يکي از دوستانش بعد از مرگ او گفت بچهها
علي را مرتب مورد سرزنش و اهانت و توهين قرار ميدادند و به او به او
ميگفتند تو سرراهي هستي و نبايد در جمع باشي اين موضوع بسيار او را تحت
فشار قرار داده بود.
از اين قضيه هشت ماه مي گذرد اما زنم از آن زمان که احمد را حلق آويز ديده تا حالا يک کلمه هم حرف نزده و فقط گريه ميکند.
اين زوج در افشاي راز زندگي احمد اشتباه
بزرگي كرده و آن را در بدترين شرايط سني يعني اوج دوران بلوغ و نوجواني
براي او مطرح كردند، دوراني که درآن فرد به سرعت تصميم گيري مي کند و از
نظر بلوغ فکري ، عاطفي و اجتماعي کامل نشده است .
امروز به زور و اجبار او را به اينجا آوردم تا شما به ما کمک کنيد.
ارتباط والدين با فرزند نيازمند مهارتهاي ويژه است
كارشناسارشد مركز مشاوره معاونت اجتماعيناجا در خصوص اين پرونده گفت:
بيان موضوعات بسيارمهم و حساس در شرايط سني خاص مانند دوران بلوغ اقدامي
اشتباه است همان طور که به نظر ميرسد يکي از قويترين محرک ها براي تصميم
احمد به هم ريختگي روحي و رواني وي بوده است.
وي افزود: بايد گفت كه اين زوج در افشاي راز زندگي احمد اشتباه بزرگي كرده و
آن را در بدترين شرايط سني يعني اوج دوران بلوغ و نوجواني براي او مطرح
كردند، دوراني که درآن فرد به سرعت تصميم گيري مي کند و از نظر بلوغ فکري ،
عاطفي و اجتماعي کامل نشده است .
اين كارشناس ارشد مشاوره و روانشناسي با بيان اينكه خودکشي يکي از پديده
هايي است که همواره درحوزه آسيب هاي اجتماعي و زمينه هاي مرتبط با علوم
اجتماعي، روانشناسي و روانشناختي مورد بحث است گفت: معمولاٌ افرادي که
اقدام به خود کشي ميکنند داراي برخي خصوصيات رفتاري مشترک هستند ، اغلب در
سطح اقتصادي و فرهنگي پايين جامعه قرار دارند و يا اينکه
احساس بي ارزشي و احساس گناه به وجود آمده
در فرد که ناشي از فشارهاي گروه همسالان بوده باعث از دست دادن دور انديشي
او شده و از لحاظ عاطفي، توانايي حل مشکلات را را از او گرفته و به دليل
محدويت جريان فکري قادر به انتخاب راه حلي جزء خودکشي نبوده است.
دچار افسردگي هستند.
وي اضطراب مزمن و افسردگي را از نشانه هاي مهم رفتاري که منجر به خودکشي
ميشوند عنوان كرد و بيان داشت: احساس بي ارزشي و احساس گناه به وجود آمده
در فرد که ناشي از فشارهاي گروه همسالان بوده باعث از دست دادن دور انديشي
او شده و از لحاظ عاطفي، توانايي حل مشکلات را را از او گرفته و به دليل
محدويت جريان فکري قادر به انتخاب راه حلي جزء خودکشي نبوده است.
اين كارشناس ارشد مشاوره گفت: در مورد ماجراي مذكور هم اهمال کاري و عدم
توجه والدين به نشانههايي که قبل از خودکشي (حالات روحي متوفي )ديده شده
مانند بيخوابي ، اختلال در اشتها ، فقدان انرژي ، اشتغال ذهني، خودداري از
حرف زدن و غيره باعث گرديده که وي اقدام به خودکشي نمايد.
وي بيان داشت: اين زوج بايد براي آماده كردن فرزندشان در مورد ماجراي
زندگيش ابتدا با مراجعه به مراكز مشاوره از افراد متخصص و مجرب راهنمايي
ميگرفتند و بدون محابا او را در يك موقعيت ناگهاني قرار نميدادند.
اين كارشناس ارشد مشاوره در پايان گفت: اخبار و حوادث ناگهاني و غيرمنتظره
را با هماهنگي قبلي و با درنظر گرفتن شرايط حساس و با مشاوره افراد متخصص
به فرزندان منتقل كنيد و همچنين بايد در مدارس به نوجوانان مهارت هاي
رفتاري آموزش داده شود.